
چرا روی آوردن به هوش مصنوعی میتواند راهگشای چالشهای اقتصادی باشد؟
جهان در عصر حاضر با چالشهای اقتصادی بیسابقهای دستبهگریبان است و البته سعی دارد در این نابرابری از پا نیفتد. در واقع، هجمههای اقتصادی و متعاقب آن، افزایش بیکاری تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی مردم در سراسر دنیا داشته است که البته اگر از صدمهای که COVID-19 بر پیکر اقتصاد جهانی وارد کرد بگذریم، نابرابریهای اجتماعی نیز به چنین رکود چشمگیری در اقتصاد جهانی دامن زده است.

در این میان، بهترین راهحلی که توانست جان دوبارهای به اقتصاد ببخشد، فناوریهای نوین بهویژه هوش مصنوعی بود. روی آوردن به این فناوری چنان در دنیا مورد توجه قرار گرفت که اکثر کسبوکارها روندی رو به رشد را تجربه کردند، به طوری که در حال حاضر، هوشمندسازی شیوه زندگی و کسبوکار به مرحلهای نزدیک شده که جزو ثابت و تغییرناپذیر سبک زندگی گشته است. از آن رو که کشورهای پیشرفته به بهترین شکل در حال عملی کردن این فناوری در تاروپود اقتصاد کشورشان هستند، بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز با بهروز کردن دانش خود در این خصوص، سعی دارند از قافله عقب نمانند. در واقع، فناوری هوش مصنوعی به عنوان ابزاری بالقوه برای رسیدگی به برخی از مهمترین چالشهای اقتصادی که امروزه با آن مواجهیم، ظهور کرده است. در این مقاله سعی داریم به اهمیت این فناوری در اقتصاد جهانی بپردازیم.
سطوح مختلف اقتصاد و تأثیر آن بر کسبوکارها
با ورود فناوری هوش مصنوعی به میدان کسبوکارها این امکان فراهم شده است که مقادیر زیادی از دادهها بهسرعت و با دقت تجزیه و تحلیل شوند، تا الگوهایی را که ممکن است پیش از این مورد توجه قرار نگرفته باشند، شناسایی شوند. این موضوع به طور بالقوه میتواند افق جدیدی را در خصوص نحوه عملکرد اقتصادها در سطوح مختلف ایجاد کند و در نتیجه این مسئله اقتصاد کشورها را تا حد زیادی به استاندارد جهانی نزدیک میکند.
جای هیچگونه تردیدی نیست که اقتصادها سیستمهای پیچیده و پویایی هستند و برای درک چگونگی عملکردشان، بررسی آنها در هر دو سطح خرد و کلان حائز اهمیت است. در اقتصاد خرد (Microeconomics) بازخورد رفتار مصرفکنندگان و تولیدکنندگان و همچنین برقراری تعادل بازار و چگونگی تعیین قیمت در بازارهای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد و لذا برای رشد در این سطح اقتصاد، میبایست به مطالعه تصمیمها و رفتار مصرفکنندگان و تولیدکنندگان پرداخته شود و از آن رو که «وقت» و «پول» دو گزینه مهمی است که مردم با آن مواجهند، به همین منظور منابع در راستای این دو گزینه تخصیص میگردند.
در سطح اقتصاد خرد، خانوادهها و صاحبان مشاغل به طور ویژه مورد بررسی قرار میگیرند. این دو قشر در بازار کالاها و خدمات با یکدیگر تعامل دارند و در نتیجه این فعل و انفعالات، میتوانند قیمتها، دستمزدها، فرصتهای شغلی و برنامههای تولیدی را تعیین نمایند. این موضوع، زندگی افراد را به صورت روزانه تحت تأثیر قرار میدهد. سیاستهای اقتصاد خرد از طریق ترویج رقابت بین شرکتها یا تشویق سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، انگیزههایی را در افراد در بازارهای کار ایجاد میکند.

در سطح کلان اقتصاد (Macroeconomics)، به روندهای گستردهتری از اقتصاد مانند نرخ بیکاری یا رشد تولید ناخالص داخلی در طول زمان بر میخوریم که میتواند بینشی درباره عملکرد کلی اقتصاد یک کشور در مقایسه با کشورهای دیگر به ما بدهد. هدف سیاستهای اقتصاد کلان دستیابی به اهداف بلندمدت مانند ثبات قیمتها از طریق سیاستهای مالی است. این سیاستها به دولتها کمک میکند، تا امور مالی خود را مدیریت کنند و بتوانند در پروژههای زیربنایی مانند جادهها و پلها سرمایهگذاری نمایند که در نتیجه انجام اموری از این دست باعث ایجاد اشتغال میگردد.
حال با مشکلاتی که در عرصه اقتصادی ایجاد شده است، تنها یک چیز میتواند اقتصاد بینالملل را از این آشفتگی نجات دهد و آن ساختاری است که هم کسبوکارها را رو به جلو سوق دهد و هم زیانهای پیشین را در بحبوحه این چالشها جبران نماید.
چالشهای اقتصادی و تأثیر آن بر اقتصاد بینالملل
یکی از بزرگترین مسائلی که در حال حاضر با آن مواجهیم، افزایش سطح فقر به دلیل از دست دادن شغل یا کاهش دستمزد افرادی است که هنوز شاغلاند. به عبارت دیگر، بسیاری از مردم به طور کلی شغل خود را از دست دادهاند و در حال تلاشاند، تا مایحتاج اولیهشان را پوشش دهند. علاوه بر این، افراد شاغل، اغلب با کاهش دستمزد یا کاهش ساعات کاری مواجهاند که این موضوع خود باعث میگردد سطح فقر در جامعه افزایش یابد.
چالش عمده دیگری که دولتها در سراسر جهان با آن مواجهند این است که چگونه میتوان بخش اقتصادی را به گونهای رشد و توسعه داد که اولاً کمبودهای چالشزا سطح زندگی را تقلیل ندهد، ثانیاً این رشد باعث گردد موجبات پیشرفت در آینده فراهم شود؟
حقیقت آن است که چیزی که میتواند دنیا را در یک دوره بهبودیافته قرار دهد و البته میبایست با بررسی دقیق مدیریت شود، سرمایهگذاری در بخشهایی است که جامعه را به سمت جلو هدایت میکند؛ منظورمان از بررسی دقیق این است که تصمیمات جدید برای چنین اقداماتی نباید به نحوی باشد که آسیبی بیش از سود کلی داشته باشد یا از نظر اقتصادی و یا سلامتی و بهداشت، مشکلاتی را ایجاد نماید.

هوش مصنوعی، تولدی دوباره برای رونق کسبوکارها
پاسخ اینکه «چگونه کسبوکارها میتوانند در این دوران سخت، جان سالم به در ببرند»، میتواند یک چیز باشد: روی آوردن به فناوریهای نوینی همچون هوش مصنوعی. در واقع، هر صاحب کسبوکاری به جای اینکه منتظر بماند، تا کارها خودش درست شود، به اطلاعات و استراتژیهایی نیازمند است که پیش از بدتر شدن اوضاع، کارها را بهبود دهد.
این فناوری را میتوان برای تجزیه و تحلیل سریع و دقیق حجم وسیعی از دادهها مورد استفاده قرار داد و برای اقتصاددانان این امکان را فراهم نمود که با در اختیار داشتن این اطلاعات، تصمیمات درستی در خصوص مداخلات بینالمللی بگیرند و نابرابری بین کشورها را کاهش دهند. علاوه بر آن، هوش مصنوعی میتواند با خودکارسازی فرایندهایی مانند تراکنشهای مالی یا جمعآوری مالیات، منجر به افزایش کارایی و صرفهجویی در هزینهها در سراسر دنیا گردد.
این فناوری نوظهور میتواند از الگوریتمهای یادگیری آموزشدیده بر روی دادههای گذشته برای پیشبینی روندهای آینده، با دقت بیشتری نسبت به روشهای سنتی استفاده کند. همچنین هوش مصنوعی به اقتصاددانان اجازه میدهد، تا حوزههایی را شناسایی کنند که میبایست سیاست آنها تغییر یابد، تا در دستیابی به اهداف خود مؤثرتر باشند. برای مثال، محققان، مدلهایی را توسعه دادهاند که از شبکههای عصبی مصنوعی (ANN) همراه با تکنیکهای تحلیل جغرافیایی استفاده میکنند و این فناوری آنها را در ارزیابی این مسئله کمک میکند که چگونه سیاستهای خاص میتواند بر مناطق مختلف بر اساس شرایطی همچون تراکم جمعیت یا دسترسی به منابع موجود، تأثیرگذار باشد. به طور حتم، پاسخ به این سؤال، بدون قدرت فناوریهای محاسباتی پیشرفته که اکنون از طریق پلتفرمهای ابری در دسترساند، امکانپذیر نبود.
برنامه دیگر شامل استفاده از ابزارهای پردازش زبان طبیعی در کنار مجموعه دادههای بزرگ جمعآوریشده از سایتهای رسانههای اجتماعی مانند توییتر است. این امر کارشناسان را قادر میسازد، تا تغییرات افکار عمومی در مورد موضوعات خاص را بسیار سریعتر از روشهای دستی که قبلاً انجام میدادند تشخیص دهند و به سیاستگذاران زمان میدهد، تا در صورت نیاز در این خصوص واکنش نشان دهند. الگوریتمهای یادگیری عمیق نیز به طور گسترده در سیستمهای بانکی به کار میروند، تا از سوءاستفاده کلاهبرداران از مشتریان ناآگاه جلوگیری کنند.
در مجموع، هوش مصنوعی برای مقابله با برخی از بزرگترین چالشهای اقتصادی که جوامع امروزی در سراسر جهان با آن دستبهگریبان هستند، نویدبخش است. طبق بازخوردهای چند سال اخیر، بهترین شیوه برای کنترل این چالشها و بهروز کردن سیستمهای کسبوکار، به کارگیری دانشهای نوینی همچون هوش مصنوعی است. البته اثربخشی این فناوری هوشمند به این بستگی دارد که دولتها تا چه اندازه از تواناییهای آن بهدرستی استفاده کنند و به طور ویژه چه منافع را برای مردم آن جامعه تضمین میکند.
مزایای بهکارگیری هوش مصنوعی در اقتصاد
حقیقت آن است که هوش مصنوعی علاوه بر اینکه در هر مرحله از فعالیتهای اقتصادی، بار سنگینی را از دوش صاحبان مشاغل بر میدارد، شغلهای منسجم دیگری ایجاد میکند که نسبت به پیشرفت فناوری هوش مصنوعی در همه ابعاد اقتصادی در سراسر دنیا بسیار کارآمد خواهد بود و این مسئله جزو مزیتهای این فناوری به حساب میآید. در واقع، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اتوماسیون شغلهای زیادی را ایجاد میکند، زیرا ماشینها به افرادی نیاز دارند که بدانند چگونه کار میکنند. در حقیقت، هنوز فضای زیادی برای خلاقیت انسان وجود دارد، حتی در صنایع کاملاً مکانیزه. پس اگر بخواهیم برخی از چالشهای مهم اقتصادی را به طور مستقیم حل کنیم، به نظر میرسد که هوش مصنوعی مزیتهایی دارد که میتواند این مشکلات را در آینده حل نماید. در اینجا به چند مورد از مزایای بهکارگیری هوش مصنوعی در اقتصاد اشاره میکنیم:

1. اتوماسیون
یکی از مهمترین مزایای استفاده از هوش مصنوعی خودکار کردن بسیاری از کارهایی است که تا پیش از این به صورت دستی انجام میگرفت یا نیاز به مداخله انسانی داشت. این امر باعث کاهش هزینه نیروی کار و همچنین افزایش کارایی از طریق حذف کارهای تکراری مانند تجزیه و تحلیل دادهها میشود، تا کارکنان زمان بیشتری را صرف تمرکز بر فعالیتهای ارزشمند مانند نوآوری و حل مسئله داشته باشند.
۲. بهبود خدمات مشتری
یکی دیگر از مزایای استفاده از هوش مصنوعی در فعالیتهای اقتصادی، بهبود خدمات به مشتریان از طریق رباتهای چت خودکار است که میتواند بدون نیاز به ورودی دستی از یک کارمند به سرعت به سؤالات پاسخ دهد و در زمان و هزینه صرفهجویی نماید و در عین حال پاسخهای رضایتبخشی را به مشتریان ارائه دهد. علاوه بر آن، این فناوری شرکتها را قادر میسازد، تا تجربیات مشتریان خود را بر اساس تعاملات گذشته شخصیسازی کنند و تجربهای متناسبتر ایجاد نمایند که منجر به افزایش سطح رضایت در میان کاربران میشود.
۳. تصمیمگیری هوشمندتر
با دسترسی به مجموعه دادههای بزرگ، هوش مصنوعی برای سازمانها این امکان را فراهم میکند که برای اخذ تصمیمات مهم، سریعتری عمل کنند، زیرا این الگوریتمها قادرند حجم وسیعی از اطلاعات را در یک لحظه تجزیه و تحلیل نمایند و نتیجه خوبی بگیرند. این توانایی برای کسبوکارها این برتری را ایجاد میکند که بر اساس منابع مشابه، رقابتی عمل کنند و به آنها کمک میکند، تا در زمان تصمیمگیریهای استراتژیک از رقبای خود جلوتر باشند.
در مجموع، تمامی مزیتهای استفاده از هوش مصنوعی در حوزه اقتصادی ما را به این امر واقف میکند که این فناوری باعث شده است که صنایع مختلف از وجودش به بهترین شکل استفاده نمایند، چراکه فرایندهای آن ضمن کاهش هزینهها، تجربه کلی کاربر را بهبود میبخشد.