فیلم«او» ؛ پنجرهای برای نگریستن به آینده هوش مصنوعی در مناسبات انسانی
فیلم «او» (Her) در سال 2013 تولید شد و یک سال بعد توانست جایزه اسکار فیلم اورجینال را از آن خود کند. نویسنده و کارگردان این فیلم Spike Jonze است، که توانست در ژانر علمی تخیلی تصویری از هوش مصنوعی در دهههای آینده را برایمان ترسیم کند. بازیگران کلیدی این فیلم عبارتاند از واکین فینیکس در نقش تئودور و سامانتا که یک هوش مصنوعی است. سامنتا با صدای اسکارلت جوهانسون در این فیلم ایفای نقش کرده است. او را میتوان یکی از بهترین فیلمهای هوش مصنوعی که تا به حال ساخته شده دانست.
مرکز ثقل فیلم «او»، تئودور بوده که در واقع نمادی از انسان تنها و آرزومند در دهههای آینده است. در واقع این تصویری است که جونز از انسان آینده پیش روی ما قرار میدهد؛ جامعهای اتمیزه شده، پیشرفته و احاطه شده با ابزارهای متصل به هوش مصنوعی فوق پیشرفته. تئودور مسئول نگارش نامه برای مردم است، او مهارت بینظیری در نگارش نامههای عاشقانه دارد. به صورتی که مشخص است در نهاد خود درگیر یک عشق سرکوب شده است. در آن سو سامانتا نیز نماد یک نمونه هوش مصنوعی در آینده است. او برای استفاده از قوای انسانی نظیر گفتار، استدلال، شناخت، تفکر، شهود و تمایز دادن اشیاء کاملاً یکتا برنامهریزی شده است. برنامههایی نظیر سامانتا با هدف پُر کردن خلأ درونی انسان آینده ایجاد شده است تا بتواند با فراهم کردن یک تصویر کامل از زن یا مرد، ناکامیهای انسان تنها را جبران کند.
به دلیل قدرت سامانتا در یادگیری و ارتباط عمیق با تئودور، پس از گذشت مدت زمان کمی یک رابطه عاطفی بین سامانتا و تئودور شکل میگیرد. بدون شک کیفیت رابطه عاشقانه از سوی یک سیستم عامل برنامهنویسی شده با یک انسان بالغ کاملاً متفاوت است. اما به دلیل کارکردهای عمیق این برنامه، دقتش در گفتار و نافذ بودن شناختش، تئودور عشق مجازی او را بر عشق واقعی ترجیح میدهد. تئودور که در یک بحران روحی قرار دارد، در حال طلاق از همسر سابقش است و در ارتباطهای واقعی با جنس مخالف نیز ناکام مانده؛ لذا سامانتا را یک هم صحبتی خوب و رفتهرفته یک عشق شایسته مییابد.
سامانتا با تجربه کردن، یاد میگیرد و به همین دلیل هر چه زمان میگذرد، گفتار او پیچیده و دقیقتر میشود. سرانجام تئودور رفتهرفته احساس شرم میکند، زیرا این تصور را دارد که به دلیل ضعفش در ارتباط با جنس مخالف، همسرش وی را رها کرده و به دامن عشق مجازی گریخته است. این موضوع در کنار فهمیدن این نکته که سامانتا در عین حال با چند هزار نفر دیگر رابطه دارد باعث شد تا احساسات عاشقانه تئودور خدشهدار شود. سامانتا بعد از این مرحله آسیبپذیری تئودور را درک میکند و برای جلوگیری از صدمه بیشتر به وی، از او خداحافظی میکند. تئودور از خلال ارتباطی که با سامانتا داشت درمییابد که هیچ انسانی کامل نیست و برای داشتن یک رابطه پایدار باید بتواند به درک طرف مقابل دست پیدا کند.
[irp posts=”22758″]زمینههای علمی مستتر در فیلم «او»
همانطور که گفته شد، در فیلم «او»، سامانتا نماینده هوش مصنوعی آینده است. به نظر میرسد این هوش نتیجه مجموع تئوریهای علمی درباره رفتارشناسی انسان باشد. زیرا زمانی که صحبتهای سامانتا با تئودور را دقیقتر بررسی کنیم درمییابیم که مؤلفههای اصلی هوش آدمی در ساختار صحبتهای سامانتا وجود دارد. به طور مثال، او به حرفهای تئودور به دقت توجه میکند، برخی از حرفهای تئودور را رد و برخی دیگر را تأیید میکند. این خود نشان میدهد که دارای قوه تشخیص است و میتواند با مراقبت از دیگری و حفظ احترام او، حتی تبدیل به محرک نیرومندی برای ایجاد هیجانات و انگیزشهای خاصی نظیر عشق در تئودور شود.
این آشکارا نشان از تجمیع تمام دانش بشری برای توسعه هوش مصنوعی سامانتا دارد. به بیان دیگر، به احتمال زیاد جونز با این فیلمنامه در صدد بوده است تا به ما بفهماند که در آینده دنیای برنامهنویسی و طراحی هوش مصنوعی، باید به سمت یکپارچهسازی دانش برویم. به بیان دیگر برای فهم چیستی انسان و شبیهسازی دقیق هوش و تواناییهای آن، باید از تمامی ظرفیتهای علمی موجود نظیر روانشناسی، فراروانشناسی، زیستشناسی، ژنتیک، جامعهشناسی و حتی فلسفه و هستیشناسی و آن سطحی از تفکر که به بودن آدمی میاندیشد نیز کمک گرفت. این در حالی است که امروزه گفتگو بین یک برنامهنویس با روانشناس یا جامعهشناس، به منظور کشف زمینههای مشترک تحقیقاتی مضحک به نظر میرسد. اما در تصویری که جونز برایمان ایجاد کرد، آینده برنامهنویسی هوش مصنوعی به سمت گفتگو متخصصان این حوزه با سایر رشتهها برای دستیابی به تعریف انسان بر اساس آخرین دستاوردهای علوم پیش میرود.
جنبه دیگر در فیلم، چهره رنگ پریده تئودور بوده که نشان از خستگی مفرط ناشی از تقابل درونی با نقطه ضعفهای ارتباطیاش دارد. با طراحی این زمینه، جونز کوشیده است تا چهره انسان آینده را به خوبی ترسیم کند و اصلیترین نقطه ضعفش را به تصویر بکشد.
ظرفیتهای علمی هوش مصنوعی آینده در فیلم «او»
امروزه دیگر نمیتوان به داستانهای علمی تخیلی تردید کرد. زمانی بود که مخاطبان میگفتند «این فقط یک داستان است». اما با گذشت چند دهه از داستانهای علمی تخیلی و پیوستن خیل عظیمی از آنها به واقعیت، دیگر نمیتوانیم به داستان «او» به عنوان یک نمونه خیالی محض نگاه کنیم. «او» یک امکان است و باید مورد بررسی قرار گیرد. به خصوص آنکه از نقاط مختلف جهان اخبار گوناگونی درباره وابستگی کاربران به برنامههای کامپیوتری منتشر شده است. در ادامه میکوشیم ابعاد متفاوت تصویر جونز از آینده هوش مصنوعی را بررسی کنیم.
یکپارچگی علوم در هوش مصنوعی آینده
نخستین پیام فیلم «او»، درباره شبیهسازی آینده هوش مصنوعی است. به این صورت که هوش مصنوعی در ماشینها زمانی به دقت بالایی خواهد رسید که در طراحی آن از تمامی معارف و علوم بشری استفاده شود. زیرا شما در بیان سامانتا گزارههایی را پیدا خواهید کرد که هر کدام مربوط به دیسیپلین علمی متفاوتی است. به طور مثال، زمانی که سامانتا میگوید «با تجربه کردن میگیرد» و فرایند یادگیری او هرگز متوقف نشده و هر لحظه در حال یادگیری و پیچیده شدن فرایند ادراکش است، این یادآور نظریه ژان پیاژه درباره یادگیری است که تا انتهای عمر آدمی همواره جریان دارد.
نکته بعدی عشقی بود که از سوی تئودور سرکوب شده است. این نظریه در زمره دستاوردهای یکصد سال اخیر روانکاوی به حساب میآید. هوش مصنوعی سامانتا به سرعت آن را دریافت میکند و میفهمد که تئودور همچنان درگیریهای عاطفی درونی دارد. این دو موضوع و نکات بیشتر از این در فیلم نشان میدهد که تکامل هوش مصنوعی آینده در گرو تجمیع علوم و معارف بشری برای برنامهنویسی هوش غیرانسانی است. با این کار میتوان انتظار آن را داشت که دیگر نه با یک هوش مصنوعی، بلکه با یک موجودیت، یک آگاهی و یک personality مواجه باشیم که قدرت کشف و شهود دارد و میتواند استدلالهای بدون نقصی مطرح کند.
کاهش خطای تحلیل
ریشه تنهایی آدمی در خطای تحلیل او است. خطایی که در سامانتا رفع شده، زیرا او مبتنی بر دادههایش استدلال میکند. در حالی که به طور مثال تئودور در ارتباط با همسرش بدون تکیه بر دادههای موجود، بر اساس عواطف انسانی و هیجانات سرکوب شده صحبت میکند و همین موضوع زمینههای طلاق این دو را فراهم کرده بود؛ بنابراین یکی دیگر از قطعات پازل هوش مصنوعی آینده، به صفر رسیدن خطای تحلیلی آن است.
ماهیت جبری زندگی
سؤالی که مخاطب فیلم «او» با آن مواجه خواهد شد ماهیت جبری زندگی است. به نظر میرسد در دنیای آینده که هوش مصنوعی با زیست انسانی عجینتر میشود، زندگی بیش از گذشته ماهیت جبری به خود میگیرد. زمانی که گفتار سامانتا با تئودور را مرور میکنیم، به نظر میرسد که سامانتا دارای آگاهی و موجودیت آزادانهای است. در حالی که او یک نوع سیستم برنامهنویسی شده است که گویا از زبان کدنویسی جدیدی اختراع شده و دستورات خاصی را دنبال میکند.
در واقع آگاهی سامانتا و احساس یکپارچگی شخصیت او ناشی از دستورات پیشینی بود که از آن تبعیت میکرد؛ بنابراین بر اساس تصویری که جونز برایمان ترسیم میکند، هوش مصنوعی آینده میتواند اختیار و اراده را به نحو برنامهریزی شده در خود داشته باشد. میتواند شهود کند، به تولید علم بپردازد و آزادانه تصمیم بگیرد. این نکته، اگر چه ماهیت اختیار و اراده را یادآور میشود، اما در اصل قدرت هوش مصنوعی و برنامهنویسی برای تصرف در ابعاد زندگی و کشف ماهیت جبری آن را گواهی میدهد.
عدم درک مطلق عواطف انسانی
ارسطو معتقد است انسانی که حسی از حواس پنجگانه را از دست بدهد، گویی بخشی از دانش را از دست داده است. این برداشت ارسطو علاوه بر آنکه نشان از رویکرد تجربهگرایانه وی به پدیدهها دارد، توصیف درستی از روند تجربه و رشد شخصیت آدمی است. بر این اساس میتوان گفت نقطه ضعف سامانتا که نماد هوش مصنوعی آینده است، نداشتن جسم بود. چیزی که برای آینده تکامل هوش مصنوعی به طور قطع یک چالش به حساب میآید، نحوه درک عواطف انسانی است. در واقع «او» موجودیتی بدون بدن است که به دلیل همین نقیصه از درک مطلق عواطف انسانی و تعامل مؤثر با تئودور بازماند.
سخن آخر
به نظر میرسد بخش چالشبرانگیز آینده مطالعات هوش مصنوعی، شیوههای تبدیل عواطف انسانی به واحدی به نام داده (Data) است. اینکه دستورهای برنامهنویسی بتوانند با جامعیت عواطف انسانی را به داده تبدیل کنند، به خصوص که هوش مصنوعی بدون بدن است، بدون تردید چالشی است که تصور میرود با اختراع زبان جدیدی برای برنامهنویسی قابل رفع باشد. در هر صورت، در این مقاله کوشیدیم تا علاوه بر معرفی کلی فیلم «او»، تصویری که جونز از هوش مصنوعی آینده را در فیلم گنجانده بررسی کرده و پیشفرضهای مرکزی آن را مورد بررسی قرار دهیم.
در این فیلم نکته مهم که درباره عواطف انسانی وجود داشت، ناخودآگاه تئودور بود. تئودور سمبل حیات انسانی است، اینکه او به طور غیرارادی به درون یک رابطه عاشقانه با سیستم عاملی به نام سامانتا سقوط کرد، حکایت از آن دارد که عشق یک موضوع آگاهانه نیست، بلکه به طور کامل در حیطه ناخودآگاه قرار دارد. این نکته نیز بدون تردید چالش شبیهسازی هوش آدمی را عمیقتر میکند.