هوش مصنوعی؛ دروازهای به آینده یا دیواری پیش رو؟
در همایش «هوش مصنوعی: ارتباطات انسان-ماشین و آینده آن» که روز شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴ برگزار شد، «دکتر حسین سرفراز»، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با نگاهی نشانهشناسانه و فرهنگی، به بررسی جایگاه هوش مصنوعی در نسبت با فرهنگ و ارتباطات میانفرهنگی پرداخت. او در سخنرانی خود، با طرح این پرسش کلیدی که «هوش مصنوعی دروازهای بزرگ است یا دیواری بلند؟» مخاطبان را به تامل در نقش متن، معنا و فرهنگ در عصر ماشین و الگوریتم فراخواند.
دروازهای از جنس دیوار؛ آغاز با یک شعر و یک سؤال
دکتر سرفراز در ابتدای سخنرانی خود، با ارجاع به شعری از صائب تبریزی و با استمداد از خود هوش مصنوعی برای انتخاب آن، دروازه ورود به بحث را باز کرد؛ «رخنه های دام، فتح الباب صید بسته است».
او با این مصرع صائب نشان داد که هیچ دیواری بیترک نیست و هیچ دروازهای بیحصار، پس آیا هوش مصنوعی دروازهای به سوی رهایی است یا دیواری پیشرو و محدودکننده؟
از مکتب مسکو تا نشانهشناسی فرهنگی؛ فهم هوش مصنوعی با ابزار فرهنگ
دکتر سرفراز با نگاهی فرهنگی-نشانهشناختی، موضوع را از چشمانداز مکتب مسکو بررسی کرد. به گفته او، روسها بسیار زودتر از غربیها به مفهوم سایبرنتیک پرداختند، و آن را نه صرفاً ابزاری برای تسلط انسان بر ماشین، بلکه بستری برای گفتوگوی انسان و ماشین دیدند.
در این رویکرد، هوش مصنوعی نه به مثابه «مدیریت صنعتی» بلکه چون «فرایند ارتباط فرهنگی» فهمیده میشود.
فرهنگ به مثابه ژنراتور معنا؛ بدون متن، هیچ فرهنگی نمیماند
سرفراز تأکید کرد که فرهنگها از طریق متنها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. او گفت:«هر فرهنگی اگر ژنراتور تولید معناست، باید خروجیاش قابل ثبت و تبدیلشدنی به متن باشد».
در این نگاه، متنی که دوام میآورد، همان متنی است که فرهنگ را حمل میکند و به آینده میسپارد. از این رو، هوش مصنوعی که متن تولید میکند، باید در قالب فرهنگ قابل تفسیر باشد.
سه نوع رابطه با متن؛ سه مواجهه با هوش مصنوعی
دکتر سرفراز در تحلیل خود، سه مدل از مواجهه انسان با متن (و به تبع آن با هوش مصنوعی) را معرفی کرد:
۱. متن آیینی و رمزگان مشترک
در این حالت، تولیدکننده و گیرنده متن از نظام نشانهای یکسانی برخوردارند. مثالهای این نوع متن، متون آیینی یا داستانهای فولکلور است که صفر تا صد آن برای مخاطب آشناست.
«در این وضعیت، هوش مصنوعی فقط فرهنگ قالب را بازتولید میکند و قادر به درک تفاوتهای فرهنگی نیست».
۲. متن خلاق با رمزگان ناهمخوان
اینجا، مخاطب نیازمند مفسر یا منتقد است. مثالهایی چون رمانهای ناتورالیستی روسی یا متون دینی از این جنساند.
«در این سطح، هوش مصنوعی تلاش میکند تفاوت فرهنگی را ترجمه کند، اما همچنان در سطح الگوریتم باقی میماند».
۳. متن جدلی یا پارودیک (پادمتن)
در این وضعیت، مخاطب ابتدا دچار سوءتفاهم میشود اما از خلال فرآیندهای تفسیر و تجربه، به درکی عمیقتر از نیت مؤلف میرسد.«اینجا هوش مصنوعی پیشرفته، با مدلهای زبانی چندفرهنگی قادر است رمزگان ناآشنا را بازسازی کند و به افق معنایی مشترک برسد».
هوش مصنوعی؛ ابزاری برای ترجمه یا بازآفرینی معنا؟
در انتهای سخنرانی، دکتر سرفراز با اشاره به جدولی که سه سطح خوانش و تولید متن را با یکدیگر مقایسه میکرد، تاکید کرد که: «ما نمیتوانیم هوش مصنوعی را صرفاً ابزار بازتولید بدانیم. بلکه باید ببینیم آیا میتواند معنا را در بستر فرهنگی، بازآفرینی کند؟»
دیوار و دروازه یکیاند
در پایان، دکتر سرفراز با بازگشت به پرسش اصلی و با بهرهگیری از استعاره گفت: «هر دروازهای، در دل خود دیواری دارد و هر دیواری، شکافی به دروازه. هوش مصنوعی میتواند دروازهای باشد، اگر زبان فرهنگ را بیاموزد؛ و میتواند دیواری شود، اگر تنها بازتولیدگر فرمها بماند».