سواد هوش مصنوعی؛ مهارت انسان ماندن در جهانی ماشینی
در همایش «هوش مصنوعی: ارتباطات انسان-ماشین و آینده آن»، «حسین حقپناه»، پژوهشگر علوم اجتماعی، با نگاهی انتقادی به مفهوم سواد هوش مصنوعی، آن را نه دانشی فناورانه، بلکه مهارتی برای حفظ ویژگیهای انسانی در مواجهه با تحولات عمیق و گاه تهدیدآمیز این فناوری نوظهور دانست. سخنان او فراخوانی بود برای بازاندیشی در نسبت ما با ابزارهای هوشمند، و ضرورتی برای عبور از نگاه صرفاً ابزاری به درکی عمیقتر از محیطی که هوش مصنوعی میسازد.
سواد هوش مصنوعی؛ مهارتی برای انسان ماندن
حسین حقپناه در آغاز سخنان خود با اشاره به جملهای از «یول کوفسکی»، پژوهشگر مؤسسه تحقیقات ماشین، هشدار داد: «بزرگترین خطر هوش مصنوعی این است که مردم خیلی زود بپذیرند که آن را فهمیدهاند.» او با تأکید بر اینکه سواد هوش مصنوعی میتواند در شرایطی علیه خود عمل کند، به مسئلهای اشاره کرد که پیشتر در زمینه سواد رسانهای نیز تجربه شده است.
حقپناه با نقد نگاه ابزاری به رسانه و سپس به هوش مصنوعی، خاطرنشان کرد که همانطور که سواد رسانهای در ابتدا بر شناخت فرستنده، گیرنده، پیام و ابزار متمرکز بود، اما بعدها فهمیده شد که این عناصر برای فهم دنیای دیجیتال کافی نیستند، اکنون نیز نگاه ابزاری به هوش مصنوعی ناکارآمد است. به گفته او، با تحول پلتفرمها از ابزار به محیط، و در حال حاضر با هوش مصنوعی که «به شخصیت» بدل شده، باید درک ما نیز دگرگون شود.
از ابزار تا محیط، از شخصیت تا زیستبوم
او با اشاره به اینکه ابزارهای هوش مصنوعی صرفاً کانالهای ارتباطی نیستند، بلکه محیطهایی هستند که در آنها «دوستیها، دشمنیها و کنشهای سیاسی و اجتماعی» شکل میگیرد، گفت: «ما با لایک، فالوئر، مکانیزمهای برندینگ شخصی و روابط اجتماعی طرف هستیم. دیگر نمیتوان گفت صرفاً با ابزار مواجهایم.»
حقپناه بر این نکته تأکید کرد که امروز، دانشآموزان راهنمایی و دبیرستان با هوش مصنوعی همچون یک «شخصیت» تعامل میکنند؛ به آن دل میبندند، رویاپردازی میکنند و حتی آن را جایگزین معلم، قهرمان یا الگوی خود میسازند.
فناوریای که دیگر از انسان تقلید نمیکند
در ادامه، او به یکی از تحولات بنیادین در رابطه انسان و ماشین اشاره کرد: «یادگیری، تصمیمگیری و پردازش که پیشتر وجه تمایز انسان از سایر موجودات بود، حالا به ماشینها سپرده شده است؛ آنهم گاه سریعتر یا دقیقتر از انسان.»
به باور او، سواد هوش مصنوعی یعنی مهارت زیستن در جهانی که در آن ماشین دیگر ابزاری منفعل نیست، بلکه موجودی فعال، تصمیمساز و حتی در حال تبدیلشدن به یک «وجود مستقل» است.
فردای ناشناخته؛ چرا سواد هوش مصنوعی؟
حقپناه با اشاره به مفاهیم آیندهپژوهانهای همچون «تکینگی فناوری» یا ظهور «ابرهوشها» گفت: «فناوریای را تصور کنید که دیگر ما آن را توسعه نمیدهیم، بلکه خودش تصمیم میگیرد که چگونه توسعه یابد.» او افزود: «در آیندهای نه چندان دور، ممکن است ماشینها پاسخ تمام سؤالات ما را بدهند؛ از تحقیقات دانشگاهی تا مدیریت سیاست و اقتصاد.»
او گفت، اگرچه این نگاه به آینده ترسناک به نظر میرسد، اما حتی توسعهدهندگان و مدیران شرکتهای بزرگ فناوری نیز آن را جدی گرفتهاند. او به مصاحبه اخیر یکی از مدیران مطرح فناوری اشاره کرد که گفته بود به فرزند خود اجازه استفاده از چتباتها را نمیدهد.
سواد هوش مصنوعی: مسئولیت، اخلاق، انسانمحوری
در ادامه بحث، حقپناه تأکید کرد که برخلاف سواد رسانهای که اغلب به آگاهی از محتوا و ابزار محدود میشد، در سواد هوش مصنوعی تأکید اصلی بر چهار مفهوم است: مسئولیتپذیری، انسانمحوری، استفاده اخلاقی، و شفافیت. به گفته او، این مفاهیم در اغلب اسناد بینالمللی و دستورالعملهای یونسکو و مجمع جهانی اقتصاد نیز بهعنوان اولویتهای اصلی در آموزش سواد هوش مصنوعی آمدهاند.
او با اشاره به «جعبه سیاه» بودن الگوریتمها گفت: «ما دقیقاً نمیدانیم چه چیزهایی در پس الگوریتمهاست و چرا آنها چنین خروجیهایی به ما میدهند.» این ابهام و رازآلودگی یکی از تفاوتهای بنیادین هوش مصنوعی با رسانههای سنتی است.
مهارتهایی که دیگر فنی نیستند
در بخش پایانی سخنرانی، حقپناه با اشاره به فهرست مهارتهای ضروری آینده از نظر مجمع جهانی اقتصاد، گفت: «۸ مهارت از ۱۰ مهارت کلیدی آینده، مهارتهای انسانیاند؛ از تفکر تحلیلی و خلاق گرفته تا تابآوری، ارتباط مؤثر و یادگیری مادامالعمر.»
او تأکید کرد که این مهارتها تنها راه برای تطابق با جهانی است که هر روز دگرگون میشود و در آن، انسان باید بتواند مدام خود را بازآموزی و بازتعریف کند.
آیندهای برای انسان، نه فقط برای ماشین
در پایان، حقپناه با دعوت از دانشجویان و اساتید حوزههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی، خواستار عبور از اختلافات بینرشتهای و حرکت بهسوی همکاریهای چندرشتهای شد. او گفت: «نباید اجازه دهیم آنچه بر سر سواد رسانهای آمد، بر سر سواد هوش مصنوعی نیز بیاید. این میدان، میدان همافزایی است، نه تقابل.»
او سخنان خود را با جملهای از آلوین تافلر به پایان رساند:
«بیسوادان قرن بیستویکم کسانی نیستند که نمیتوانند بخوانند و بنویسند، بلکه آنهایی هستند که نمیتوانند آنچه را آموختهاند، فراموش کنند و دوباره یاد بگیرند.»