انقلاب خاموش: چگونه هوش مصنوعی ذهنها را تسخیر کرد؟
«نوید فرخی»، نویسنده، مترجم و پژوهشگر هوش مصنوعی، در نشست تخصصی «هوش مصنوعی در تولید محتوای متنی کتاب؛ فرصتها و تهدیدها» که در ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ برگزار شد از زوایای کمتر دیدهشده این فناوری سخن میگوید: «از بدبینیهای اولیه تا انقلابی که آرام اما بیوقفه، در حال بازتعریف جهان ماست.»
از خیال تا واقعیت: نگاهی تازه به هوش مصنوعی
در روزگاری نهچندان دور، هوش مصنوعی در نگاه بسیاری، مفهومی علمی-تخیلی، دستنیافتنی و صرفاً زینتبخش فیلمهای سینمایی بود. اما امروز، به شکلی خزنده اما انکارناپذیر، جای خود را در زندگی روزمره باز کرده است. نوید فرخی، پژوهشگر حوزه فناوری، معتقد است تحول اصلی در درک ما از هوش مصنوعی، نه فقط فنی بلکه روانی و اجتماعی است.
او در سخنان خود، به این نکته اشاره میکند که: «هوش مصنوعی یعنی هر دستگاه یا الگوریتمی که واکنشی مشابه انسان بروز دهد. اگر دستگاه خودپرداز بانکی رفتار مالی شما را تحلیل کرده و خدمات مناسب ارائه دهد، درواقع با یک هوش مصنوعی سر و کار دارید، حتی اگر ظاهر سادهای داشته باشد.»
تاریخی از تردید تا اعتماد
فرخی، سیر تحول هوش مصنوعی را با نگاهی تاریخی مرور میکند. از نخستین مدلهای زبانی دهه ۶۰ میلادی، مانند «الیزا»، تا دوران «زمستان هوش مصنوعی» که در آن، سرمایهگذاریهای کلان بدون دستاورد مشخص، این فناوری را به حاشیه راندند.
اما با پیشرفت توان پردازشی، ظهور کلاندادهها و الگوریتمهای یادگیری عمیق، ورق برگشت. بهویژه پس از ۲۰۱۰، فناوریهای مبتنی بر شبکههای عصبی به مرحلهای رسیدند که یادگیری ماشین از «ابزار تکرارپذیر» به «یار کمکی خلاق» تبدیل شد.
هوش مصنوعی: ابزار یا موجود؟
یکی از خطوط تمایز مهمی که فرخی به آن اشاره میکند، تفاوت میان رباتیک و هوش مصنوعی است. ربات، حرکات تکرارشونده و مکانیکی انجام میدهد؛ اما هوش مصنوعی رفتار انسانی را تقلید کرده و گاه حتی در تصمیمگیری از انسان پیشی میگیرد.
او به این موضوع اشاره میکند که ما اکنون در مرحلهای از توسعه هستیم که هوش مصنوعی صرفاً دستیار است؛ مانند جرثقیلی که سرعت کار را بالا میبرد، نه اینکه جای کارگر را بگیرد. «اما نباید فراموش کرد که همه فناوریها ابتدا در همین جایگاه بودهاند، و سپس به سطحی رسیدهاند که کل نظامهای اجتماعی را بازتعریف کردهاند.»
از ترجمه تا تحلیل: کاربردهای امروز در صنعت فرهنگ
در نگاه فرخی، هوش مصنوعی امروز سه کاربرد کلیدی در حوزه صنعت کتاب دارد:
- ترجمه بینزبانی دقیق و سریع، با کیفیتی که گاهی به سطح ترجمه انسانی نزدیک میشود؛
- خلاصهسازی متون بلند برای صرفهجویی در زمان و کمک به مطالعه عمومی؛
- تولید محتوای علمی و تخصصی، حتی برای سنین پایین یا مخاطبان غیرفنی.
او به تحقیقی اشاره میکند که در آن، هوش مصنوعی توانسته مقالهای بسیار فنی درباره واکسنهای mRNA را به زبانی قابل فهم برای کودکان دهساله بازنویسی کند. چیزی که حتی برخی کارشناسان آموزش عمومی از انجام آن ناتوان بودند.
آستانه ترس: آیا باید نگران باشیم؟
فرخی معتقد است که افکار عمومی در مواجهه با هوش مصنوعی به سه دسته تقسیم میشوند:
- گروهی که آن را آغاز عصر طلایی میدانند؛
- گروهی که از سناریوهای آخرالزمانی مانند تکینگی فناوری میترسند؛
- و گروهی که بهدنبال واقعگرایی و نظارت عقلانی بر این پیشرفتها هستند.
او به چهرههایی چون «فریدون اسفندیاری» یا «FM-2030» اشاره میکند که از پیشقراولان جنبش پساانسانگرایی بودند و پیشبینی میکردند انسان روزی با فناوری یکی شود. حتی جسد فریز شده او هنوز هم نماد امید به آیندهای است که شاید روزی علم، مرزهای حیات را درنوردد.
آیندهای که اخلاق را میطلبد
اما هشدار فرخی جدی است: «هوش مصنوعی بدون اخلاق، به سلاحی بیصدا اما ویرانگر بدل میشود.» او میگوید اگر نتوانیم تفکیکی میان محتوای انسانی و محتوای تولید شده توسط ماشین قائل شویم، نهتنها اعتماد عمومی از بین میرود، بلکه بنیادهای فکری و فلسفی نیز متزلزل میشوند.
او تاکید میکند که هماکنون، هوش مصنوعی میتواند مقالهای بنویسد که حتی داوران علمی نیز نتوانند بهسادگی بفهمند نویسنده انسان بوده یا ماشین. اینجاست که مسئله اخلاق، آموزش و شفافیت بیش از هر زمان دیگری اهمیت مییابد.
از تماشاچی تا تصمیمگیرنده
فرخی در پایان یادآوری میکند که هنوز در آغاز راهیم: «ما در مرحلهای هستیم که هوش مصنوعی ابزار است، اما سرعت رشد آنچنان بالاست که بهزودی ممکن است از ابزار بودن فراتر برود.»
او توصیه میکند جامعه، سیاستگذاران، اصحاب فرهنگ و حتی کاربران عادی، با آگاهی کامل وارد این میدان شوند: «یا خودمان سکاندار این کشتی میشویم، یا دیر یا زود در دریای بیبرنامهی آن غرق خواهیم شد.»