هویت در عصر سایبورگها:
آیا انسان در پیوند با هوش مصنوعی از خود بیگانه میشود؟
«دکتر عبدالله بیچرانلو»، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در نشست «هوش مصنوعی، ارتباطات انسان-ماشین و آینده آن» که سوم خرداد ۱۴۰۴ برگزار شد، از پدیدار شدن نوعی هویت ترکیبی انسان-ماشین سخن گفت؛ هویتی که بهزعم او، میتواند به تدریج موجب از خودبیگانگی انسان مدرن شود. او با تکیه بر دیدگاههای پدیدارشناسی و فلسفه فناوری، هشدار داد که پیوند روزافزون با هوش مصنوعی، صرفاً یک پیشرفت تکنولوژیک نیست، بلکه یک تغییر بنیادین در هستیشناسی انسان است.
از تعامل تا ادغام؛ انسان و هوش مصنوعی در یک بدن
دکتر بیچرانلو در آغاز سخنرانی خود با اشاره به آمادهسازی کوتاهمدت این نشست، تأکید کرد که مسئلهی هویت و هوش مصنوعی یک دغدغهی داغ و نوظهور است: «موضوع سخنرانی در ابتدا دین و هوش مصنوعی بود، اما در هماهنگیهای نهایی به موضوع هویت تغییر پیدا کرد؛ چون دقیقاً با رخدادهای این روزها در ارتباط است.»
وی با بررسی مفهومی از هویت هیبریدی (ترکیبی)، به این نتیجه رسید که ما در حال ورود به مرحلهای هستیم که «کفهی هویتی» انسان در تعامل با فناوری، بهنفع فناوری سنگینتر شده است.
«برای اولین بار، بهجای اینکه ماشینها امتداد ما باشند، ما داریم امتداد آنها میشویم.»
هشدار نسبت به از خود بیگانگی: فناوری تنها ابزار نیست
بیچرانلو با رد نگاه مطلقگرایانه نسبت به فناوری (چه خوشبینانه و چه بدبینانه) بر پیچیدگی رابطهی انسان و ابزار تأکید کرد.
او به سه گونه رابطهی پدیدارشناختی میان انسان و فناوری اشاره کرد: «تجسمیافتگی»، «هرمنوتیکی»، و «غیریت». در این میان، هوش مصنوعی را مصداق بارز «غیریت» دانست، جایی که فناوری دیگر امتداد انسان نیست، بلکه موجودی مستقل و حتی کنشگر بهشمار میرود.
به گفته او: «وقتی کودک با اسباببازی حرف میزند، آن را چونان موجودی زنده تجربه میکند. حالا تصور کنید که این اسباببازی، مجهز به هوش مصنوعی باشد. دیگر با یک شیء مواجه نیستیم، بلکه با یک دیگری شبهانسان.»
ورود به عصر واقعیت مصنوعی: از رسانه تا متاورس، از ساخت اجتماعی تا ساخت مصنوعی واقعیت
بیچرانلو با ارجاع به نظریات جامعهشناسی معرفت، از گذار «ساخت اجتماعی واقعیت» به «ساخت مصنوعی واقعیت» سخن گفت: «در دهههای گذشته ما با رسانه، واقعیت را بازنمایی میکردیم. اما امروز با هوش مصنوعی، واقعیت را میسازیم. و این یعنی، واقعیتی که نه توسط انسان، بلکه بهدست ترکیب انسان و ماشین تولید میشود.»
او همچنین هشدار داد که این وضعیت، تأثیرات مستقیمی بر ادراک وجودی انسان از خودش خواهد داشت. بهبیان دیگر، هوش مصنوعی صرفاً ابزار تحلیل نیست، بلکه بهتدریج دارد هویتسازی میکند.
فناوریهایی با توان مختلسازی عاملیت انسانی
در بخش دیگری از سخنان خود، بیچرانلو با اشاره به مقالهای از دو محقق هلندی، تأکید کرد که باید توجه خود را از «انسانانگاری فناوری» به «درهمآمیزی عاملیتها» معطوف کنیم: «با ترکیب هوش انسانی و مصنوعی، ما با یک «عامل مرکب» مواجهایم که نه انسان است، نه ماشین، بلکه موجودی در میانه.»
این پیوند، بهگفتهی او، میتواند اختلالاتی در فعالیتهای شناختی و وجودی انسان ایجاد کند.«انسان بهجای درک خود، به درک ماشین از خود متکی میشود. به این ترتیب، درک اگزیستانسیال ما از خودمان، بهمرور تضعیف میشود.»
روابط انسانی یا روابط ماشینی؟ فروکاست عشق و عاطفه به داده و الگوریتم
یکی از مهمترین نگرانیهای بیچرانلو، ورود هوش مصنوعی به عرصهی روابط عاطفی و میانفردی است. او تأکید کرد که در حالی که این فناوریها ممکن است در ظاهر خدماتی را بهتر ارائه دهند، اما در عمل منجر به «سطحی شدن روابط انسانی» میشوند.
او خاطرنشان کرد: «وقتی پرستاری رباتیک، جای پرستار انسانی را میگیرد، ما فقط با تغییر عملکرد مواجه نیستیم. بلکه با حذف عواطف انسانی روبرو میشویم؛ و این، تهدیدی برای خودِ انسان است.»
بهزعم او، فناوری هوش مصنوعی از طریق روایتسازیهای جذاب و بازاریابیهای هوشمندانه، در حال ترویج این باور است که میتوان به همان خوبی با رباتها ارتباط عاطفی برقرار کرد که با انسانها. اما این یک توهم مدرن است.
جمعبندی نهایی
سخنان دکتر بیچرانلو تلنگری جدی است به همهی کسانی که از هوش مصنوعی تنها تصویری فنی، پیشرفته و مفید در ذهن دارند. او با رویکردی فلسفی و جامعهشناختی، نشان داد که هوش مصنوعی، ورای مزیتهای بیشمارش، حامل پیامدهایی عمیق برای هویت، روابط انسانی، و حتی درک ما از خودمان است. اینکه آینده به سوی «انسانِ ترکیبی» پیش میرود، ممکن است واقعیت باشد؛ اما آیا باید بدون تأمل، به استقبال آن برویم؟ این سؤالی است که مخاطب، با آن سالن را ترک کرد.