تفکر طراحی در هوش مصنوعی، یک ضرورت و الزام
هوش مصنوعی تمامی جنبههای زندگی ما را از سبک زندگی و مراقبتهای بهداشتی گرفته تا حمل و نقل و سیستمهای پیشنهاد دهنده شخصیشده را تحت تاثیر خود قرار داده است. امروزه بسیاری از شرکتها تمایل دارند هوش مصنوعی را به کار بگیرند تا مجموعهای پیشرو به نظر برسند. اما قبل از شیرجه زدن درون هوش مصنوعی سازمانها باید ۴ سوال چه چیزی؟ چرا؟ کجا و چگونه؟ را در نظر بگیرند. پاسخ به این سوالات به آنها کمک میکند تا به طور کارآمدی هوش مصنوعی را در فرایندهای خود به کار گیرند. اینجاست که تفکر طراحی در هوش مصنوعی وارد عمل میشود.
چرا تفکر در طراحی مهم است؟
تفکر طراحی به توسعه مفاهیم طراحی اشاره دارد که در پی آن است تا محصول را از دید کاربر نهایی درک کنند. این یک فرایند تکراری است و شامل مراحلی همچون درک کردن، تعریف، ایدهپردازی، نمونهپردازی اولیه و آزمایش است.
تفکر طراحی، توسعه دهندگان را به سوال کردن، مشاهده، شبکهسازی و آزمایش ترغیب میکند. به این ترتیب به جای اینکه به یک مسئله نگاه کنید و بلافاصله به یک راه حل نهایی فکر کنید، با به کارگیری تفکر طراحی در هوش مصنوعی مسیر طولانیتری را طی کنید تا پیش از هر راهحلی ابتدا انتظارات و توانایی کاربر نهایی را درک کنید. این طرز فکر همچنین عاملی اساسی در توسعه یک طراحی هوش مصنوعی موفق است.
راسیک پنساره، بنیانگذار و مدیر شرکت Get My Parking معتقد است که نقش هوش مصنوعی به عنوان بخشی از برنامههای کاربردی روزمره ما در حال افزایش است. اما به هرحال، دقیقاً مانند هر ابزار دیگری، کارآمدی هوش مصنوعی به نحوه به کارگیری آن بستگی دارد.
اینجا دقیق همان جایی است که طراحی تفکر وارد عمل میشود. برای استفاده هرچه بیشتر از پتانسیل یک برنامه هوش مصنوعی، باید درک عمیقی از نقطه نظر کاربر نهایی داشته باشید. به کارگیری یک رویکرد پایهای همراه با درگیر کردن کاربران نهایی در حل مسئله خلاقانه و close feedback loop باعث میشود هوش مصنوعی کارآمدتر شود.
فناوریهای فعلی هوش مصنوعی مبتنی بر راهحلهای داده محور هستند. به عبارت دیگر، الگوریتمها فقط زمانی قابل اعتماد هستند که از دادهها برای آموزش آنها استفاده شود. اگر ما از دادههای پرتی برای آموزش الگوریتم استفاده کنیم، میتواند منجر به نتایج نادرست و نامطلوب و در برخی موارد سوگیریهای اجتماعی شود.
[irp posts=”21786″]اگرچه ماشینها روز به روز هوشمندتر میشوند، بیشتر آنها کماکان به نظارت انسانی احتیاج دارند. برای دستیابی به بهترین نتیجه، انسانها و ماشینها باید با یکدیگر کار کنند تا نقاط ضعف یکدیگر را پوشش دهند. رسیدن به این مرحله نیاز به تفکر طراحی دارد.
مراحل تفکر طراحی
به طور کلی، پنج مرحله اصلی در تفکر طراحی در هوش مصنوعی وجود دارد:
درک کردن: این مرحله شامل فهم و تحلیل مسئله در سطحی عمیقتر است. در این مرحله، باید عنصری از نوآوری معرفی شود، به خصوص در این زمینه که چگونه ادغام هوش مصنوعی در سیستم به خوبی انجام شود.
تعریف: اولین گام منطقی برای درک یک مسئله، تعریف کردن آن است. یک تعریف واضح به ساخت سریع راهحلهای مقیاسپذیر کمک میکند.
ایده پردازی: در این مرحله، شرکتها برای مشکلات موجود به تدوین راهحلهای عملیاتی میپردازند. گروهها به این فکر میکنند که چگونه میتوان یادگیری عمیق و یادگیری ماشین را وارد راه حلهای خود کنند و توسعه دهندگان میخواهند با استفاده از اطلاعات موجود، مدلی را مفهومسازی کنند.
نمونه اولیه: در این مرحله همه چیز از تئوری به سمت عملیاتی شدن پیش میرود. نمونه اولیه برای آزمودن مفهوم شما است. درواقع تحقق راهحل به صورت فیزیکی دیدگاه واقع بینانهتری را به شما میدهد. نمونه اولیه راهی مفید برای پیشبینی حفرههای طراحی است. هرچه جلو برویم، شرکتها میتوانند محصولات چند بعدی بیشتری طراحی کنند و آنها را به منظور ارائه راهکارهایی بومیسازی کنند.
استقرار و آزمایش: میتوان گفت محصول نهایی در واقع شکل بهبود یافتهی نمونه اولیه است. پس از به کارگیری محصول، توسعهدهندگان با مواردی از استفاده در دنیای واقعی همچون رفع اشکال، افزودن ویژگیها یا Smoke testing سروکار خواهند داشت.
جمعبندی
از نگاه سازمانی، تفکر طراحی در هوش مصنوعی یک مدل ذهنی مناسب برای دستیابی به موفقیت پایدار است. قرار دادن مشتری در مرکز کار، خلق محصولات و تجربیات بر اساس نیازهای کاربر به ایجاد نوآوری و تأمین مزیت رقابتی کمک شایانی میکند.
دیگر مطالب هوش مصنوعی در جهان را از دست ندهید.