40 گام به سوی آینده‌ای هوشمند - مجموعه وبینارهای رایگان در حوزه هوش مصنوعی
Filter by دسته‌ها
chatGTP
آموزش هوش مصنوعی و انواع آن
آموزش‌های پایه‌ای هوش مصنوعی
اصول هوش مصنوعی
پایتون و ابزارهای یادگیری عمیق
کتابخانه‌ های یادگیری عمیق
یادگیری با نظارت
یادگیری بدون نظارت
یادگیری تقویتی
یادگیری عمیق
یادگیری نیمه نظارتی
آموزش‌های پیشرفته هوش مصنوعی
بینایی ماشین
پردازش زبان طبیعی
پردازش گفتار
چالش‌های عملیاتی
داده کاوی و بیگ دیتا
رایانش ابری و HPC
سیستم‌‌های امبدد
علوم شناختی
دیتاست
اخبار
تیتر یک
رسانه‌ها
آموزش پردازش زبان طبیعی
آموزش علوم داده
اینفوگرافیک
پادکست
ویدیو
رویدادها
کاربردهای هوش مصنوعی
کسب‌و‌کار
تحلیل بازارهای هوش مصنوعی
کارآفرینی
هوش مصنوعی در ایران
هوش مصنوعی در جهان
 بررسی علل احتمالی مشکلات جامعه هوش مصنوعی: به چشم‌اندازی جدید نیاز داریم

بررسی علل احتمالی مشکلات جامعه هوش مصنوعی: به چشم‌اندازی جدید نیاز داریم

این مقاله قسمتی از مجموعه‌ «فلسفه‌ هوش مصنوعی» است؛ این مجموعه به پیامدهای اخلاقی و اجتماعی هوش مصنوعی در زمان حال و آینده و بررسی علل احتمالی مشکلاتی که بر جامعه هوش مصنوعی سایه انداخته‌اند می‌پردازد.

دهه‌هاست دانشمندان در تلاش‌اند کارکرد مغز را بازآفرینی کنند؛ اما هنوز به هوش مصنوعی عمومی، کامپیوترهایی که مانند انسان‌ها فکر و عمل می‌کنند، دست نیافته‌اند.

چرا با این‌که امکان تقلید برخی از وجوه هوش وجود دارد، تا به حال زمینه برای ساخت سیستمی که قادر باشد مهارت‌هاش را همچون انسان‌ها جانوران تعمیم دهد، فراهم نشده است؟ یکی از افراد از جامعه هوش مصنوعی و از متخصصان کامپیوتر که نزدیک به سی سال در حوزه‌ هوش مصنوعی فعالیت دارد، معتقد است برای پشت سر گذاشتن هوش مصنوعی باریک (جزئی)، باید از بُعد متفاوت و بنیادی‌تری به هوش نگاه کنیم.

در مقاله‌ای از BICA*AI (معماری‌های شناختی مبتنی بر مغز برای هوش مصنوعی)، ساتیانارایا راگاواچاری، استادیار علوم کامپیوتر دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، از نظریه‌ «پاسخ سنجیده Considered Response (CR)» صحبت کرده است؛ این نظریه را می‌توان به همه‌ اشکال زندگی هوشمند که تا کنون روی کره‌ زمین وجود داشته تعمیم داد.

مقاله‌ «هوش: بسنجید و پاسخ دهید! Intelligence: Consider and Respond» در مورد عواملی صحبت می‌کند که دهه‌هاست جامعه هوش مصنوعی را عقب نگه داشته‌اند. این مقاله به نتایج مهمی دست یافته که از جمله‌ آن‌ها می‌توان به در نظر گرفتن تجسم به عنوان یکی از پیش‌شرط‌های AGI اشاره کرد.

ساختارها و پدیده‌ها

راگاواچاری می‌گوید: «ساختارها، از مقیاس میکروسکوپی گرفته تا سراسر عالم هستی، چه ارگانیک و چه غیرارگانیک، با توجه به تنظیمات زمانی و فضایی‌شان، از طریق «پدیده‌ها» به شرایط بیرونی پاسخ می‌دهند.»

این قانون عمومی در مورد همه‌ پدیده‌های مشاهده‌شده در جهان صدق می‌کند؛ این پدیده‌ها می‌توانند ذوب شدن مولکول‌های یخ در پاسخ به گرما باشند یا شکل‌گیری تپه‌های شنی در پاسخ به باد، یا حتی نحوه‌ کار منظومه‌ شمسی.

راگانواچاری از این قانون با نام «اسفنامیکز Sphenomics» یاد می‌کند؛ عبارتی که خودش ایجاد کرده و از واژه‌های پدیده‌شناسی
Phenomenology
، پدیده بودن Phenomenality، و پدیده‌گرایی Phenomenalism مشتق شده است.

وی در مصاحبه‌ خود با TechTalks توضیح داد: «در جهان هستی، همه چیز (از مقیاس اتمی تا کهکشانی) را می‌توان ساختارهایی فیزیکی در نظر گرفت که منجر به ظهور پدیده‌های مناسب می‌شوند؛ این نظریه را می‌توان به صورت S->P (منظور از S ساختار و منظور از P پدیده است) نیز نشان داد.»

به عقیده‌ راگاواناچاری، ساختارهای زیستی را نیز می‌توان بر همین اساس مطالعه کرد. وی در مقاله‌اش اشاره می‌کند جهان از طیفی وسیع از ارگانیسم‌های گوناگون تشکیل شده که به محیط خود پاسخ می‌دهند. این پاسخ‌ها در رفتارهای ساده (مانند مکانیزم‌های حفظ بقا در باکتری‌ها) و پیچیده (مثل رفتار جمعی زنبورها، مورچه‌ها و ماهی‌ها، و یا هوش انسان‌ها) نمود می‌یابند.

وی در ادامه می‌گوید: «بر این اساس، فرآیندهای زیستی (که اینجا هوش و حتی آگاهی هستند) را می‌توان نتیجه‌ ساختارهای فیزیکی زیربنایی دانست. تعامل جاندار با محیط نیز نتیجه‌ ساختارهایی (مثل مغز، نیش مار، گرده‌های چسبناک و …) هستند که پدیده‌ها را خلق می‌کنند. پدیده‌ها، پاسخ ساختارها هستند.»

مطالعه‌ هوش در چارچوب نظریه‌ پاسخ سنجیده

جامعه هوش مصنوعی

در اشیاء بی‌جان، ساختارها و پدیده‌ها برای پشتیبانی از فرآیندهایی که ما «حیات» می‌خوانیم طراحی نشده یا تکامل نیافته‌اند (برای مثال، صدای پیچش باد در غار). فرآیندهای زیستی مبتنی بر ساختارهایی هستند که پدیده‌های پاسخ را سنجیده و تولید می‌کنند.

هوش در همه‌ شکل‌های زندگی، فارغ از تفاوت‌های بین‌شان، یک اصل زیربنایی مشترک دارد؛ اصلی که «ساده، باشکوه، و به شدت کاربردی است و احتمالاً مربوط به تکامل می‌شود.»

در همین راستا، راگاواچاری در مقاله‌اش می‌گوید: «هوش پدیده‌ای زیستی است که مربوط به سازگاری تکاملی می‌باشد. هدف هوش کمک به بقا و تولیدمثل عامل در محیط زیست است و بدین منظور، به شیوه‌ای مناسب با محیط تعامل برقرار می‌کند. بنابراین هوش را می‌توان پاسخی سنجیده در نظر گرفت.»

تعریفی که نظریه‌ پاسخ سنجیده از هوش ارائه می‌دهد با تعاریف سنتی هوش و هوش مصنوعی، که بر فرآیندهای پردازشی پیشرفته همچون استدلال، برنامه‌ریزی، جستجوی هدف و حل مسئله تمرکز دارند، متفاوت است. راگاواچاری می‌گوید مشکل شاخه‌های معمولی فناوری هوش مصنوعی (نمادین، اتصال‌گرا، هدف‌گرا) محاسباتی بودن آن‌ها نیست، بلکه عددی بودن آنهاست.

محاسبه عددی هوش

«محاسبه‌ هوش به صورت عددی هیچ کاربردی در دنیای طبیعی ندارد. محاسبات عددی همواره جایگزینی غیرمستقیم و غیرکافی برای هوش طبیعی باقی خواهد ماند، چون جایی در زنجیره‌ S-P که فرآیند زیربنایی هوش طبیعی است ندارند.

بدون محاسبات عددی هوش به نتایج خارق‌العاده‌ای، همچون معماری شبکه‌های عصبی عمیق که محرک کاربردهای گوناگون از بینایی کامپیوتر گرفته تا پردازش زبان طبیعی هستند، دست یافته است. اما علی‌رغم شباهت بین این دستاوردها به آن قابلیت‌هایی که در انسان‌ها می‌بینیم، آن‌چه در واقع انجام می‌دهند از آن‌چه مغز انجام می‌دهد متفاوت است.»

نظریه‌ «پاسخ سنجیده» به تصویر بزرگ‌تر نگاه کرده و شبکه‌ گسترده‌تری از همه‌ اشکال هوش را در نظر می‌گیرد که حتی آن‌هایی که در پارادایم حل مسئله جای نمی‌گیرند را هم در شامل می‌شود.

وی معتقد است: «من هوش را پاسخ سنجیده می‌دانم که از ساختارهای فیزیکی در بدن‌ها و مغزهایمان جاری می‌شود. نظریه‌ CR طبیعتاً در پارادایم S-P جای می‌گیرد.»

به گفته‌ راگاواچاری، ساخت نظریه‌ هوش بر مبنیا اصل S-P می‌تواند به ما کمک کند بر بسیاری از موانعی که دهه‌هاست جامعه هوش مصنوعی را درگیر و محدود کرده‌اند، غلبه کنیم. یکی از این موانع شبیه‌سازی دنیای واقعی است، حوزه‌ پژوهشی داغ و پرطرفداری در حوزه‌ رباتیک و خودروهای خودران.

«ساختار-پدیده برای رابطه نیازی به محاسبات نداشته و می‌توانند با میزان پیچیدگی دلخواه با هم تعامل کنند. شبیه‌سازی چنین پیچیدگی‌ای در یک شبیه‌سازی واقعیت مجازی غیرقابل توجیه است. شبیه‌سازی S-P در یک ماشین همواره در همین سطح باقی خواهد ماند: در حد یک شبیه‌سازی.»

هوش مصنوعی ضمنی (جسم دادن به هوش مصنوعی)

در حوزه‌ هوش مصنوعی، کارهای فراوانی انجام گرفته است که در زمره‌ راهکارهای «مغز در شیشه» (مغز ایزوله) قرار می‌گیرند. در این رویکردها، جزء مربوط به نرم‌افزار هوش مصنوعی از سخت‌افزاری که با دنیا تعامل برقرار می‌کند جدا می‌شود. برای مثال، مدل‌های یادگیری عمیق را می‌توان روی میلیون‌ها تصویر آموزش داد تا بتوانند اشیاء را شناسایی و طبقه‌بندی کنند. با این‌که این تصاویر از دنیای واقعی جمع‌آوری شده‌اند، مدل یادگیری عمیق مذکور به صورت مستقیم آن‌ها را تجربه نکرده است.

چنین رویکردهایی می‌توانند به حل مسائل خاصی کمک کنند. با این حال، به اعتقاد راگاواچاری، ما را به سمت هوش مصنوعی عمومی پیش نمی‌برند.

وی در مقاله‌اش به این نکته اشاره می‌کند که در طیف گوناگون و متنوع اشکال هوش در طبیعت، هیچ نمونه‌ای از «مغز ایزوله» به چشم نمی‌خورد. بنابراین، نظریه‌ پاسخ سنجیده بیان می‌کند که هوش مصنوعی عمومی به عواملی نیاز دارد که می‌توانند تجربه‌ ضمنی مستقیمی از دنیای واقعی داشته باشند.

«مغز همیشه در بدن قرار دارد. در مقابل، به مراقبت از بدن به طرق مختلف (بسته به پیچیدگی ارگانیسم) کمک می‌کنند.»

بدن چندین مزیت در اختیار مغز قرار می‌دهند که از جمله‌ آن‌ها می‌توان به قرارگیری، مفهوم خود، پویایی، اراده و مفاهیم پیشرفته‌ دیگری مانند نظریه‌ ذهن (قابلیت پیش‌بینی تجربه‌ عامل دیگری بر اساس تجربه‌ خود) و یادگیری مستقل-از-مدل (اول تجربه و سپس استدلال) اشاره کرد.

«هوش مصنوعی عمومی بدون بدن، مثل یک زامبی است که درکی از دنیا (انواع گوناگون آن، پدیده‌های طبیعی، مفاهیمی همچون زیبایی و …) و ساکنین آن (انگیزه‌ها، عادات و رفتارهای آن‌ها) نخواهد داشت. به همین دلیل مجبور خواهد بود ظاهر همه‌ این‌ها را جعل کند.»

سیستم هوش مصنوعی عمومی

سیستم هوش مصنوعی عمومی نیاز به بدنی دارد که متناسب با مغزش باشد؛ هم مغز و هم بدن، باید متناسب با آن محیط خاصی که سیستم در آن کار خواهد کرد، طراحی شده باشند.

«انسان از ماده و ساختار ساخته شده و مستقیماً با ساختارهایی تعامل دارد که پدیده‌هایشان را تجربه می‌کند. تجربه را نمی‌توان در قالب اعداد محاسبه کرد، بلکه باید به شکل فعال، توسط یک بدن جذب و دریافت شود. به نظر ما، هیچ جایگزینی برای تجربه‌ مستقیم وجود ندارد.»

به بیان خلاصه، نظریه‌ پاسخ سنجیده می‌گوید که جفت‌های متشکل از مغز مصنوعی و بدن‌ (که مستقیماً با دنیا در ارتباط است) باید شبیه اشکال موجود از حیات، و یا به بیان دیگر هوشمند، ایجاد شوند (بسته به کارکردهایی که در سخت‌افزار تعبیه شده می‌شوند).

بدین معنی که می‌توان هرنوع رباتی خلق کرد و سپس با تجهیز آن به مغزی که با آن بدن تناسب داشته و تجربه‌ حسی داشته باشد، آن را هوشمند کرد.

«چنین عامل‌هایی لزوماً نباید شبیه انسان‌ها باشند. بلکه می‌توانند طراحی‌ها، ساختارها و کارکردهای غیرعادی داشته و رفتارهایی هوشمندانه از خود نشان دهند که شباهتی با رفتارهای ما ندارند. برای مثال، ساختاری شبیه اختاپوس که کارکردهای مغزی‌اش در سراسر بدن توزیع شده‌اند. بنابراین می‌توان گفت برای این‌که هوش مصنوعی بیشترین شباهت را به انسان‌ها داشته و بهترین عملکرد را از خود نشان دهد، باید در عاملی شبیه انسان (بدن انسان) قرار گیرد.»

بن دیکسون مقاله‌ اصلی را در TechTalks منتشر کرده است. انتشاراتی که ترندهای دنیای فناوری، تأثیرات آن‌ها بر زندگی و کسب و کارها، و همچنین مسائلی که حل می‌کنند را مورد مطالعه قرار می‌دهد. در عین حال، جنبه‌ خبیث فناوری، کاربردهای غیرخیرخواهانه را نیز بیان می‌کند.

جدیدترین اخبار هوش مصنوعی ایران و جهان را با هوشیو دنبال کنید

میانگین امتیاز / ۵. تعداد ارا :

مطالب پیشنهادی مرتبط

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
[wpforms id="48325"]