ضرورت ایجاد چارچوبی مشابه iTunes برای ساماندهی حقوق مالکیت در هوش مصنوعی مولد
پروندهی باز هوش مصنوعی و حق مالکیت
چالش میان نقض و اجرای حق نشر، سالها پیش از ظهور هوش مصنوعی نیز وجود داشته است، اما با گسترش خدمات مبتنی بر هوش مصنوعی، این مسئله ابعاد پیچیدهتری پیدا کرده. با اینکه قوانین مختلفی در کشورهای گوناگون برای حفاظت از حریم خصوصی و حقوق نشر وجود دارد، هنوز چارچوب مشخصی درباره نحوه استفاده هوش مصنوعی از محتوای دارای حقنشر تعریف نشده است.
هنوز روشن نیست که آیا فناوری هوش مصنوعی باید چنین دادههایی را ذخیره و بررسی کند، تشخیص دهد که محتوایی دارای کپیرایت هست یا نه، یا اصلاً نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد.
قوانین فعلی مانند GDPR در اروپا یا قانون DPDP در هند، بیشتر برای حفاظت از اطلاعات شخصی تدوین شدهاند. اما به گفته «ریشی آگاروال»، مدیرعامل و همبنیانگذار شرکت TeamLease Regtech، این قوانین هنوز آمادگی لازم برای پاسخ به مسائل مرتبط با مالکیت فکری در حوزه هوش مصنوعی را ندارند.
از نقض کپیرایت تا پرداخت قانونی
در گذشته، صنایع مختلفی که با پیشرفت فناوری دچار چالش میشدند، بهجای ممنوع کردن نوآوری، بهدنبال راههایی برای کسب درآمد از آن میافتادند. حدود ۲۰ سال پیش، صنعت موسیقی دقیقاً همین مسیر را طی کرد و با پذیرش iTunes توانست درآمد خود را بازیابد.
اکنون که مدلهای زبانی بزرگ میتوانند در عرض چند ثانیه کتابها، مقالهها، نقدها و دیگر مطالب را بازتولید یا استفاده کنند، آگاروال بر این باور است که هوش مصنوعی مولد نیز به تحولی مشابه نیاز دارد، تحولی که هم به حقوق مؤلفان احترام بگذارد و هم مانع پیشرفت فناوری نشود. او میگوید این مسئله بحرانی، اما قابلحل است: «یک نویسنده ممکن است پنج سال وقت صرف نگارش یک کتاب کند، اما ChatGPT در کمتر از یک ثانیه آن را میخواند و در ثانیه بعدی به سؤالات دربارهی آن پاسخ میدهد. پرسش اینجاست که سهم نویسنده از این چرخه چه چیزی خواهد بود؟»
صنعت موسیقی نیز زمانی با چالشی مشابه مواجه شد. دانلودهای همتابههمتا (P2P) درآمدهای این صنعت را به شدت کاهش دادند تا اینکه مدلی پولی و کاربرپسند مانند iTunes معرفی شد.
آگاروال میگوید: «به همین دلیل است که iTunes متولد شد.»
او اعتقاد دارد «استیو جابز» با این نیت iTunes را راهاندازی کرد که از حقوق موسیقیدانان عبور نکند، بلکه سهمی منصفانه از هر تراکنش به تهیه کننده و سهمی به اپل اختصاص دهد. همین منطق را میتوان درباره محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی نیز بهکار برد. بهجای مسدود کردن دسترسی، ناشران میتوانند محتوای خود را در یک پلتفرم ثبت کنند و هر زمان که یک مدل زبانی برای پاسخ به یک درخواست به آن مراجعه کند، یک تراکنش مالی کوچک انجام گیرد. در این مدل، پس از تأیید کاربر، مبلغی از اعتبار او کسر میشود؛ برای مثال، شش روپیه به نویسنده میرسد، دو روپیه به پلتفرم تعلق میگیرد، و کاربر به محتوای مورد نظر دسترسی مییابد.
از نظر تئوریک، هیچ مانعی برای OpenAI ،Anthropic یا Mistral وجود ندارد که چنین مدلی را اجرا نکنند. همانطور که آگاروال اشاره میکند، میتوان به سراغ ناشران بزرگی همچون HarperCollins یا Random House رفت و امکان دسترسی به فهرست آثار آنها فراهم شود. سپس سامانه پرداختی پیادهسازی شود که در آن، هر بار که مدلی از محتوای آنان استفاده میکند، سهمی به ناشر پرداخت شود. اما این مسئله فقط مربوط به کتابها نیست. همین منطق میتواند دربارهی روزنامهها، موسیقی، تصاویر، و حتی شعر نیز صدق کند.
مدلهای زبانی بزرگ به طور عمدی مرتکب سرقت نمیشوند، اما از آنجا که روی دادههای دارای مالکیت فکری آموزش میبینند و آنها را بازتولید میکنند، مسیرهای متداول جبران مالی را دور میزنند.
به جای دادگاه، بهتر است درآمد کسب کنید
در همین حال، شکایتهای مرتبط با نقض حقوق نشر همچنان در جریان است؛ از دعوای حقوقی روزنامه نیویورک تایمز علیه OpenAI گرفته تا رسیدگی دیوان عالی دهلی به استفاده احتمالی ChatGPT از محتوای خبرگزاری ANI بدون دریافت مجوز. بهگفته آگاروال، این شکایتها نهتنها راهحل نیستند، بلکه نشانهای از ناکارآمدی سیستم فعلی محسوب میشوند. او تأکید میکند: «دعاوی قضایی، پرهزینه و زمانبر هستند و درواقع از وجود بحرانی عمیقتر در این حوزه حکایت دارند.»
او پیشنهاد میکند که یک مدل ترکیبی مبتنی بر اشتراک و تبلیغات، مشابه YouTube یا Spotify، میتواند راهحلی آیندهنگرانه باشد. یوتیوب راهکار خود را پیدا کرده است و به عنوان یک تولید کننده محتوا میتواند بر اساس تعداد بازدیدها درآمد کسب کند.
تاکنون، تمرکز اصلی پلتفرمهای مدلهای زبانی بزرگ بیشتر بر مقیاسپذیری بوده تا بهینهسازی ساختار. با این حال، با افزایش هزینههای پردازشی و انتظارات کاربران برای دریافت پاسخهای غنیتر بهصورت رایگان، ظهور مدلهای درآمدزایی اجتنابناپذیر خواهد بود. آگاروال هشدار میدهد: «به زودی شاهد روزی خواهیم بود که هزینه اشتراک ۲۰ دلاری ChatGPT به ۳۰ یا حتی ۵۰ دلار افزایش یابد.»
وی همچنین اظهار دارد: «سؤالم این است: آیا OpenAI تمام درآمد را به خود اختصاص خواهد داد؟ یا به پلتفرمی تبدیل خواهد شد که درآمد را با ناشران به اشتراک میگذارد؟»
در همین حال، آگاروال نسبت به تنظیمگری زودهنگام هشدار میدهد: «چنانچه قانونگذاری بیش از حد زود هنگام انجام شود، ممکن است فناوری به مرحله بحرانی خود نرسد و در نهایت از بین برود. با این حال، در بلند مدت، این جهتگیری به مسیر طبیعی تبدیل خواهد شد.»
در حال حاضر، مسئولیت اصلی بر عهده پلتفرمهاست که باید سیستمی طراحی کنند تا ناشران بتوانند محتوای خود را به صورت آزاد عرضه کرده و از مدل قیمتگذاری بهرهمند شوند که پاداشی عادلانه به آنها ارائه دهد.
آگاروال در پایان اظهار میکند: «در بلند مدت، تنها مدلهایی موفق خواهند بود که در آنها تمامی ذینفعان سهمی عادلانه از منافع دریافت کنند.»
این مطلب نخستین بار، ۱۲ تیر ۱۴۰۴ در «analyticsindiamag» منتشر شده است.