
تأثیر همراستایی و اینرسی در موفقیت هوش مصنوعی در آموزش عالی
انجمن «Fast Company Impact Council» با دعوت که از رهبران، کارشناسان، مدیران اجرایی و کارآفرینان تشکیل شده و اعضای آن دیدگاههای خود را با مخاطبان این رسانه به اشتراک میگذارند. اعضا با پرداخت حق عضویت سالیانه از مزایایی چون یادگیری از همتایان، فرصتهای رهبری فکری، رویدادهای تخصصی و موارد دیگر بهرهمند میشوند.
در جریان صدها گفتوگو با رؤسای دانشگاهها و همکاریهای گستردهام با مؤسسات آموزش عالی در سراسر جهان، به الگوی قدرتمندی پی بردهام که موفقیت یا شکست تحول دیجیتال در آموزش عالی را شکل میدهد. در نخستین ماههای سال ۲۰۲۵، زمانی که آموزش عالی در مقطعی تعیین کننده قرار گرفته است، در حال بازاندیشی در مورد این الگو کلیدی هستم.
پیش از آنکه دانشگاهها با شتاب به سوی مدرنسازی حرکت کرده و خود را به جریان جدید هوش مصنوعی بسپارند، باید ابتدا لحظهای درنگ کنند و نوعی متفاوت از هوش مصنوعی یعنی «همراستایی» (Alignment) و «اینرسی» (Inertia) را در نظر بگیرند.
اینرسی سازمانی
ابتدا با مفهوم «اینرسی» آغاز کنیم؛ چراکه در واقع همیشه انجام ندادن کار، سادهتر از ایجاد تغییر است. اینرسی سازمانی مانند نیرویی دائمی در برابر تغییر عمل میکند و به شکلهایی بروز پیدا میکند که مستقیماً توانایی یک نهاد را برای تحول و پویایی تضعیف میکند.
در بستر آموزش عالی، جایی که اولویتهای مختلفی در رقابت هستند، پروژههای فناوری که باید طی چند ماه به نتیجه برسند، سالها به طول میانجامند. فرایندهای تصمیمگیری در چرخههای بیپایان تصویب گرفتار میشوند. منابع همچنان در سامانههای قدیمی باقی میمانند، در حالی که ابتکارات نوآورانه در جلسات کمیتهها به تدریج از میان میروند. همزمان، رقبا پیشرفت میکنند و فرصتهای بازار از دست میرود.
متأسفانه، هزینههای ناشی از اینرسی سازمانی با گذشت زمان افزایش مییابد و شکاف میان توانمندیهای نهادی و انتظارات دانشجویان هر روز عمیقتر میشود. زمانی که پروژههای فناورانه با تاخیرهای مکرر مواجه میشوند، مؤسسات فقط زمان و بودجه از دست نمیدهند، بلکه جایگاه رقابتی خود را نیز از دست میدهند. این مشکل زمانی بیشتر نمایان میشود که یک مؤسسه تصمیم میگیرد مدرنسازی را ابتدا از حوزههای اداری آغاز کند، نه از بخشهایی که مستقیماً بر تجربه و موفقیت دانشجو تأثیر دارند.
در همین زمینه، گفتوگویی داشتم با یکی از رهبران برجسته دانشگاههای HBCU (دانشگاههای سیاهپوستان آمریکا) در ایالت آلاباما که در حال آمادهسازی برای نوسازی سامانههای دانشجویی و سازمانی خود بود. او با من تماس گرفت تا اعلام کند که راهبردش برای رقابت و تضمین تجربهای مطلوب برای دانشجویان و فارغالتحصیلی به موقع آنها این است که از سامانههای دانشجویی شروع کند. او به خوبی مسئله را درک کرده بود و گفت: «سیستم اطلاعات دانشجویان (Student Information System) شما به ما کمک میکند تا نتایجی را که نیاز داریم، به دست آوریم.»
دانشجوی امروزی انتظار تجربهای دیجیتال، یکپارچه و روان را دارد و مؤسسهای را انتخاب میکند که بهتر بتواند نیازهای او را پاسخ دهد. این موضوع به روشنی در گزارش Student Voice ما نمایان شد، جایی که ۹۲٪ از دانشجویان شرکتکننده انتظار داشتند بتوانند به تمام خدمات حساب دانشجویی خود از یک محل دسترسی داشته باشند.
در همین حال، اعضای هیئت علمی از ابزارهای قدیمی و ناکارآمد ناراضی بودند و کارکنان ساعتها از وقت خود را صرف فرایندهای دستیای میکردند که میتوانستند به راحتی خودکار شوند. با این توجیه که «ما همیشه همینطور کار میکردهایم.» تأثیر نهایی این وضعیت بر ثبتنام، حفظ دانشجو، و اعتبار مؤسسه، یک چرخه نزولی ایجاد میکند که برگشتپذیری آن بهشدت دشوار است.
همچنین منابع ارزشمندی را که میتوانستند صرف حوزههایی با تأثیر بالاتر شوند، (از جمله خدمات سلامت روان دانشجویان، نوآوری در مشاوره شغلی، یا رفع نابرابری نسبت دانشجو به مشاور) در خود گرفتار میسازد.
همراستایی رهبری
زمانی که یک مؤلفه مهم غایب باشد، اینرسی مانند شن روان عمل میکند و آن مؤلفه چیزی نیست جز همراستایی (Alignment). همراستایی در سطح رهبری، نیروی مقابلهای ضروری در برابر اینرسی سازمانی است.
هنگامی که رئیس یک دانشگاه موفق میشود هماهنگی واقعی میان هیئت امنا، تیم مدیریتی و سرمایهگذاران وقفی ایجاد کند، این همراستایی میتواند نیروی محرکهای شکل دهد که حتی قویترین مقاومتها را نیز پشت سر بگذارد.
این نوع هماهنگی میان ذینفعان، فرایند تصمیمگیری را تسریع میکند، منابع را به سمت اولویتهای راهبردی هدایت مینماید و حامیان تغییر را در سراسر سازمان توانمند میسازد. بهجای فرار از مقاومت یا صبر برای «زمان مناسب» که اغلب هرگز نمیرسد، تیمهای رهبری هماهنگ به صورت فعال و پیشدستانه با نگرشی نتیجهمحور و دانشجومحور به حل مسئله میپردازند.

رؤسای دانشگاهها در مواجهه با اینرسی مستمر، وظیفه دشواری برای ایجاد تیمهای همراستا دارند. برخی از آنان با جذب رهبرانی قابل اعتماد که دیدگاه آنها را در خصوص تحول دیجیتال به اشتراک میگذارند، به این هدف دست مییابند. برخی دیگر، زمان صرف میکنند تا با اعضای کنونی تیم، ائتلافهایی شکل دهند و میزان توانایی و تعهد آنها به تغییر را ارزیابی کنند.
البته بهترین رهبران، یک اصل کلیدی (رهبری با طرز فکر دانشجومحور) را سرلوحه قرار میدهند. زمانی که رهبران اولویت را به دانشجویان میدهند، همیشه نوعی احساس فوریت و اقدام وجود دارد، چراکه دانشجویان نمیتوانند و نخواهند توانست منتظر بمانند.
همراستایی، راه غلبه بر اینرسی سازمانی است
حال، یک رئیس دانشگاه باید چه کند تا هیئت امنا را با خود همراه سازد؟ اگر خوششانس باشد، اعضای هیئت امنا را از میان افرادی انتخاب کرده که تمایل ذاتی به تحول و اقدام دارند، اما در بسیاری از موارد، اینگونه نیست.
واقعیت این است که هیئت امنا نقشی حیاتی در ایجاد همراستایی و پشتیبانی از اهداف راهبردی مؤسسه دارد و نباید از این موضوع غافل شد. با افزایش وابستگی آموزش عالی به فناوری، هیئت امنا باید نظارت خود را فراتر از حوزههای سنتی گسترش دهند تا اطمینان حاصل شود که نوسازیهای فناورانه، همزمان با تحقق مأموریت دانشگاه، نیازهای دانشجویان را نیز برآورده میکند.
فناوری دیگر نمیتواند به عنوان امری فرعی یا تصمیمی محدود به کمیتههای عمرانی و ساختمانی نگریسته شود. فناوری باید به طور کامل در قلب برنامهریزی راهبردی دانشگاه قرار گیرد. پشتیبانی قوی هیئت امنا این امکان را به رئیس دانشگاه میدهد که با تصویب منابع لازم، حمایت از تصمیمهای دشوار مدیریتی و تمرکز بر پایداری بلندمدت (علیرغم فشارهای کوتاهمدت) بر اینرسی سازمانی غلبه کند.
در غیاب این همراستایی رهبری، اینرسی پیروز میشود. پروژهها در چرخهای بیپایان کمیتهها متوقف میشوند، منابع همچنان صرف نگهداری از سیستمهای قدیمی میشوند، ابتکارات نوآورانه در تلاش برای حفظ وضع موجود کمرنگ میشوند و منافع بخشی بر اولویتهای نهادی غلبه میکنند.
سرانجام، شاهد افول تدریجی مزیت رقابتی دانشگاه خواهیم بود، فرایندی نامحسوس که ممکن است تا زمانی که دانشگاه به ناتوانی خود در جذب دانشجویان باکیفیت (که پیش از این به سهولت جذب میکرد) پی ببرد، کاملاً پنهان بماند.
در شرایط کنونی که هوش مصنوعی در حال بازتعریف آموزش عالی به شیوههایی است که حتی تصورش نیز دشوار است، این مسئله اهمیت دوچندانی پیدا میکند. مؤسساتی که هنوز در پیادهسازی فناوریهای پایهای با مشکل مواجهاند، احتمالاً در پذیرش مؤثر هوش مصنوعی با دشواریهای جدی روبهرو خواهند شد. خودِ فناوری هرچقدر هم که نویدبخش باشد، نمیتواند بهتنهایی بر نیروی گرانشی اینرسی سازمانی غلبه کند.
موفقیت در تحول دیجیتال، مستلزم تسلط بر هر دو نوعِ هوش مصنوعی است. در حالی که هوش مصنوعی، تحول را وعده میدهد، «همراستایی» (Alignment) نیروی لازم برای غلبه بر اینرسی و ممکن ساختن حتی دشوارترین تحولات را فراهم میسازد.
در رقابت برای پذیرش هوش مصنوعی، نباید فراموش کرد که مهمترین نوع هوش، مصنوعی نیست، بلکه همراستا و هدفمند است. تنها از طریق همراستایی قوی است که مؤسسات میتوانند شتاب لازم برای غلبه بر اینرسی را به دست آورند و تغییراتی معنادار ایجاد کنند، تغییراتی که در خدمت دانشجویان، حمایت از اعضای هیئتعلمی و تضمین پایداری مؤسسه در جهانی هر روز دیجیتالیتر باشد.
این مطلب نخستین بار توسط «لورا ایپسن»، مدیرعامل شرکت Ellucian نوشته شده و در «fastcompany» منتشر شده است.