چرا باید با هوش مصنوعی مانند یک فناوری عادی برخورد کنیم
فقط کمی هوشمندتر: هوش مصنوعی مانند تمام فناوریهای دیگر است
در حالی که ترسها و اغراقهای مربوط به آینده هوش مصنوعی روزبهروز در رسانهها، سیاستگذاریها و فضای عمومی پررنگتر میشود؛ برای درک بهتر میبایست از هیاهوی آن گذر کرد و با نگاهی واقعگرایانه و مشابه سایر فناوریهای نوظهور، هوش مصنوعی را دید.
در جدیدترین نسخه «مجله فناوری MIT»، گزارشی با عنوان «The Algorithm»، بر اساس مقاله و یافتههای دو پژوهشگر از دانشگاه پرینستون منتشر شده که تلویحاً هوش مصنوعی را یک فناوری معمولی مانند هر فناوری نوظهور دیگری میداند و بهترین راه بهرهگیری از قابلیتهای آن را حفظ آرامش در مواجهه و بهکاربردن آن میداند. در ادامه فرازهایی از این مقاله را باهم میخوانیم.
همرنگ جماعت
امروزه حتی با وجود فراگیر بودن هوش مصنوعی، کمتر کسی آن را یک فناوری عادی میداند. صحبت از سیستمهایی در میان است که شاید بهزودی شایسته عنوان «ابرهوش» (Superintelligence) نیز باشند و مدیرعامل پیشین گوگل حتی پیشنهاد داده است که باید مدلهای هوش مصنوعی را مانند اورانیوم و دیگر مواد تسلیحات هستهای کنترل کرد. شرکت Anthropic نیز در حال صرف زمان و هزینه برای مطالعه مفهوم «رفاه هوش مصنوعی» (AI Welfare) است؛ از جمله اینکه آیا این مدلها ممکن است شایسته برخورداری از حقوق خاصی باشند یا خیر. در این میان نیز مدلهای هوش مصنوعی به حوزههایی قدم گذاشتهاند که ماهیتی بهشدت انسانی دارند، از آهنگسازی گرفته تا ارائه خدمات رواندرمانی.
در چنین فضایی، جای تعجب ندارد اگر که هرکسی که درباره آینده هوش مصنوعی فکر میکند، افکارش صرفاً فقط به یکی از دو پایان خوشبینانه یا فاجعهبار ختم شود. «سم آلتمن»، مدیرعامل OpenAI معتقد است تأثیر هوش مصنوعی بیشتر شبیه رنسانس خواهد بود تا انقلاب صنعتی اما بیش از نیمی از آمریکاییها بیشتر از اینکه از ظهور هوش مصنوعی هیجانزده باشند، نگران آینده آن هستند. حتی ممکن است در آیندهای نهچندان دور، جنبشهایی پدیدار شوند که عمداً در برابر نفوذ و پذیرش هوش مصنوعی مقاومت کنند (مانند آمیشها – Amish) و فضاهایی بسازند که در آن استفاده از فناوری مدرن به انتخاب خود شخص و نه بر حسب ضرورت، محدود شود.
به گفته این دو پژوهشگر، هوش مصنوعی یک «فناوری با کاربرد عمومی» است که استفاده از آن را باید با روند تدریجی پذیرش برق یا اینترنت مقایسه کرد تا با سلاحهای هستهای، هرچند خودشان نیز اذعان دارند که این قیاس بینقص نیست.
«آرویند نارایانان» (Arvind Narayanan) مدیر مرکز سیاستگذاری فناوری اطلاعات دانشگاه پرینستون (Center for Information Technology Policy)، به همراه دانشجوی دکترای خود، «سایاش کاپور» (Sayash Kapoor)، مقالهای ۴۰ صفحهای با عنوان «هوش مصنوعی بهعنوان یک فناوری عادی» (AI as Normal Technology) منتشر کردند و در آن از همه خواستهاند آرامش خود را حفظ کنند و به هوش مصنوعی به چشم یک فناوری معمولی نگاه کنند. دیدگاهی که در تضاد کامل با «تمایل رایج به برخورد با هوش مصنوعی مانند موجودیتی مجزا، بسیار خودمختار و بهصورت بالقوه ابرهوشمند» است.
“Common tendency to treat it akin to a separate species, a highly autonomous, potentially superintelligent entity.”
انتظارات
به گفته کاپور نکته اصلی این است که میبایست میان پیشرفت سریع روشهای نوین آزمایشگاهی هوش مصنوعی و آنچه واقعاً در کاربردهای عملی اتفاق میافتد، تمایز قائل شویم. در نمونههای تاریخی سایر فناوریها، این گذار دههها به طول انجامیده است. به گفته کاپور: «بیشتر بحثهایی که درباره تأثیرات اجتماعی هوش مصنوعی مطرح میشود، فرایند تدریجی پذیرش آن را نادیده میگیرند و انتظار دارند که پیامدهای اجتماعی نیز با همان سرعت پیشرفتهای فنی رخ دهند.» به بیان دیگر، از نگاه کاپور، استفاده گسترده و مفید از هوش مصنوعی بیشتر شبیه به نمنم باران خواهد بود تا یک سونامی.
این دو پژوهشگر استدلالهای جسورانه دیگری را نیز مطرح میکنند. به گفته این مقاله، اصطلاحاتی مانند «ابرهوش» آنقدر مبهم و خیالیاند که نباید اصلاً از آنها استفاده کرد. هوش مصنوعی قرار نیست همه چیز را خودکار کند؛ بلکه شکلی تازه از نیروی کار انسانی را به وجود خواهد آورد که وظیفهاش نظارت، بررسی و پایش عملکرد مدلهای هوش مصنوعی خواهد بود. در نتیجه میبایست بیشتر نگران این باشیم که هوش مصنوعی مشکلات فعلی جامعه را تشدید نکند تا اینکه نگران ایجاد مشکلاتی کاملاً جدید باشیم.
لایه پنهان
یک حوزه نگرانکننده از کاربردهای هوش مصنوعی که نویسندگان به آن نپرداختهاند کاربرد نظامی آن است. این حوزه بهسرعت در حال گسترش است و هشدارهایی درباره تصمیمگیریهای مرگوزندگی با کمک هوش مصنوعی را به دنبال داشته است. نویسندگان این کاربرد را از مقاله خود کنار گذاشتهاند؛ چون تحلیل دقیق آن بدون دسترسی به اطلاعات طبقهبندیشده ممکن نیست؛ اما بیان میکنند که پژوهشهایی در این زمینه در دست تهیه است.
به گفته نارایانان: «هوش مصنوعی نیروی محرکه نظام سرمایهداری است». این فناوری بسته به شیوه کاربردش میتواند نابرابریهای اجتماعی، بازار کار، رسانههای آزاد و حتی روند دموکراسی را تقویت یا تضعیف کند.
یکی از پیامدهای مهم انگاشت هوش مصنوعی بهعنوان یک فناوری «عادی» این است که چنین دیدگاهی موضع هر دو دولت بایدن و ترامپ را زیر سؤال میبرد؛ اینکه توسعه بهترین مدلهای هوش مصنوعی یک اولویت امنیت ملی است و دولت فدرال باید برای تحقق آن، اقداماتی چون محدودکردن صادرات تراشه به چین یا سرمایهگذاری بیشتر روی مراکز داده را انجام دهد. در این مقاله، نویسندگان اصطلاح «رقابت تسلیحاتی هوش مصنوعی» (AI Arms Race) میان آمریکا و چین را «هراسآفرین و اغراقآمیز» توصیف کردهاند.
به گفته نارایانان: «این چارچوب رقابت تسلیحاتی، در حال نزدیکشدن به مرزهای مضحک بودن است». به باور او، دانشی که برای ساخت مدلهای قدرتمند هوش مصنوعی لازم است، بهسرعت در حال انتشار عمومی است و همین حالا هم پژوهشگران سراسر جهان در حال توسعه آن هستند. به همین دلیل «پنهان نگهداشتن این دانش در چنین مقیاسی، واقعگرایانه نیست.»
پس نویسندگان چه سیاستهایی را پیشنهاد میدهند؟ بهجای سیاستگذاری بر اساس ترسهای علمی-تخیلی، کاپور به ضرورتهایی مانند تقویت نهادهای دموکراتیک، افزایش دانش فنی در میان مسئولان دولتی، ارتقای سواد هوش مصنوعی در جامعه و اشاره میکند. در مقایسه با سیاستهایی که میخواهند ابرهوش مصنوعی را مهار و کنترل کنند یا در رقابت تسلیحاتی پیروز شوند، این پیشنهادها بسیار کسلکننده به نظر میرسند و همین هم نکته اصلی ماجراست.