آیا هوش مصنوعی موفق به تغییر یا از بین بردن مسئله ذهن–بدن خواهد شد؟
مدیر مرکز والتر بردلی – رابرت جی. مارکس – در پادکست هفته پیش با فیلسوف دانشگاه کنکوردیا – دکتر آنگوس مینوژ – در خصوص مسئله ذهن–بدن مصاحبه کرد. دکتر مینوژ برهمکنش میان ذهن و بدن را انتقال بدن بین دو بخش قلمداد میکند: ذهن و بدن انسان سیستم یکپارچهای با نقش ترجمهای است؛ گویی ایدهای را توسعه داده و سپس به یادداشت آن بپردازد.
اما داستان هوش مصنوعی چه میشود؟ همیشه به ما گوشرد کردهاند که هوش مصنوعی عمومی (AGI) زمینه را برای ساخت ماشینی فراهم میکند که قادر است کلیه کارکردهای ذهن انسان را انجام دهد. اما اگر ذهن صرفاً کارکرد مکانیکی مغز را نداشته باشد، شرایط دیگری رقم میخورد؟ اگر ذهن غیرالگوریتمی و غیرقابل محاسبه باشد، چه پیامدهایی شکل میگیرد؟
رابرت جی. مارکس: یک سوال به شدت ذهن مرا درگیر کرده است. اگر دوگانگی مسئله ذهن–بدن واقعاً صحت داشته باشد، آیا به این معنا نیست که هرگز قادر به بهرهمندی از هوش مصنوعی عمومی نخواهیم بود؟ به تعبیری، شاید ماشین هیچگاه قادر به تقلید و پیادهسازی عملکرد انسان نباشد.
دکتر آنگوس مینوژ: البته تصور من این است که ماشین در آیندهای نه چندان دور به این توانایی دست خواهد یافت. هوش مصنوعی عمومی زمینه را برای ظهور آن دسته از الگوریتمهای بسیار پیچیدهای مهیا خواهد ساخت که قابلیت تعمیم دارند؛ به طوری که بتوانند از حوزه آموزش اولیه خارج شده و در حوزههای جدید به کار گرفته شوند. بنابراین، شاید فکر کنید هوش مصنوعی عمومی فقط قادر به حل مسائل خواهد بود با این حال، سوال اصلی این است که آیا این نوع هوش از همه کارکردهای ذهن انسان تقلید خواهد کرد؟ فکر نمیکنم هوش مصنوعی عمومی به این قابلیت دست یابد.
بر این باورم که مسائل اساسی جنبهی متافیزیکی دارند. ما به خوبی از این موضوع آگاهی داریم که انسان بُعد فیزیکی خارجی دارد و میتواند درباره جهان بیندیشد. انسان قادر به اندیشیدن درباره مسائلی است که هیچ سیستم فیزیکی دیگری نمیتواند چنین قابلیتی داشته باشد؛ از جمله این مسائل میتوان به اصول انتزاعی از قبیل قوانین منطق یا قضیههای مربوط به اعداد اول اشاره کرد. هیچ سیستم فیزیکی قادر نبوده با این موارد تعامل داشته باشد. بنابراین، محتوای افکار انسان نشاندهنده این است که وی به قلمرو خاصی دسترسی دارد. شاید عدهای بگویند که این قلمرو قدری آرمانی است، اما بدون پرداختن دقیق به مسئله ذهن–بدن ، نمیتوان آن را کاملاً فیزیکی در نظر گرفت.
برای نمونه، ما اطلاعات بسیاری درباره مجموعه اعداد صحیح داریم. بینهایت عدد صحیح وجود دارد. میتوان قضیهها را با استدلال ریاضی اثبات کرد، اما به نظر میرسد همه برهمکنشهای عِلّی فیزیکی محدود باشند. پس سیستم فیزیکی هوش مصنوعی چطور میتواند خود را به سطحی برساند که بتوان گفت قادر به درک این مجموعهها باشد؟ این سیستم هوش مصنوعی قادر به پیروی از قوانینی خواهد بود که خروجی مناسبی در اختیارمان قرار دهد؛ به طوری که حتی با خروجی ریاضی نیز مطابقت داشته باشد. این درست است، اما فکر نمیکنم این نوع سیستم هوش مصنوعی بتواند مجموعه بینهایت را درک کند یا از چیستیِ اعداد اول آگاه باشد.
توجه: اعداد صحیح، مثبت، منفی یا صفر هستند (نَه کسری) مجموعه بینهایت، به مجموعهای از اعداد اطلاق میشود که حاوی تعداد بینهایت یا غیرقابل شمارشی از عناصر هستند. اعداد طبیعی از 1 به بعد مجموعه بینهایتاند. هیچ عدد طبیعی آنقدر بزرگ نیست که نتوان 1+ را به آن اضافه کرد. پس بینهایت است زیرا هیچ حد طبیعی وجود ندارد. عدد اول به عدد صحیحی گفته میشود که که با ضرب به سایر اعداد صحیح (مثل 2، 3، 5 و 7) به دست نمیآید.
رابرت جی. مارکس: کامپیوتر حتی در پایهای ترین سطح میتواند اعداد دو و سه را جمع ببندد، اما نمیتواند درک کند اعداد دو و سه چه هستند. همچنین، درکی از عمل جمع نیز ندارد. کامپیوتر قادر به انجام عملیات است اما نمیداند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. پس من هم با شما موافقم. هوش مصنوعی عمومی قادر به تقلید خواهد بود، اما هرگز نمیتواند خود را به ظرفیت ذهن انسان برساند.